برایت اشک خواهم ریخت!
زجه خواهم زد!
ناله دوری سر خواهم داد!
بی تابی خواهم کرد
و در اندوهت،
جان خواهم داد!
همانند زنی شکسته و دردمند که بر مزار تک غنچهِ باغِ دلش، می گِرید!
همچون دیوانه ای که خاکِ سرد را به آغوش میکشد!
شبیه به گمراهِ تنهایی که تنها چراغِ کوره راهِ خاموشش را از دست داده!
برایت بی نهایت خواهم گریست؛
ای زنده به گور من!