"غوغا خواب"

7 1 0
                                    


شب هنگام است‌‌؛
اما؛
ستاره ای سوسو نمی‌زند!
خاکستر شهر را دربر گرفته!
روشنایی را بلعیده تاریکی!
گرمایی نیست!
سرما،
سایه افکنده،
سرد و سنگین،
بر سر بام خانه ها!
چراغ ها،
یکی پس از دیگری می‌میرند!

خواب شهر را در آغوش گرفته!
باد لالایی می‌خواند!
و سرما با سوز مینوازد!

و دختری خواب زده
با کلماتش بازی می‌کند!
می‌نویسد و میخندد
و گاهی
دل می‌سوزاند برای چشمهای بی خوابش
یا برای دل تبدارش
یا نفسهای بیقرارش
و برای تنهایی بی پناهش
گاه به گاهی شعری می‌خواند زیر لب با زمزمه
و یا میغلتد با سری سنگین و دلی غمگین
از این سو به آن سو
تن خسته اش محتاج خواب است
موسیقی در گوشهایش نجوا میکند
و چشمهایش تنبلی میکنند
و خواب غوغا میکند
و رویاها جادو میکنند

🤍🌱🤍🌱🤍🌱
سلام عشقام!
نظرتون چیه برگردم بغلتون؟

I'M BROKENWhere stories live. Discover now