کاش دود سیگاری بودم!
گر میگرفتم با گل بوسه ها!
آتش عشقم شعله میزد
از گرمی لبها!
محو میگشتم بین آغوش هوا!
در دل تاریکی،
رقصان،
میدرخشیدم!
و از تلخی ام
نفسها را به تکاپو می انداختم!
کاش چون دود سیگاری
به وقت عروج،
آنگاه که بر فراز قله دودها ایستاده ام
و نگاه های تار و خسته، خیره بر من است
نابود میگشتم!
و بازمانده های پیکر تنهایم
در گوشه ای از زمین سرد و پهناور آرام میگرفت!
کاش چون دود سیگاری
اندکی پس از تولد
به کوتاهی یک دم و باز دم،
جان میسپردم به دستان بی رحم باد!