Chapter 10: Orange blossom

1.5K 278 97
                                    

Chapter 2: Red star

بخش دوم : ستاره‌ی قرمز

Part 10 : Orange blossom

قسمت دهم: شکوفه پرتقال

مرد در حالی که هر لحظه بیشتر از قبل رو به انفجار بود بدون اینکه اهمیتی به دو مامور قد بلندی که مقابل ورودی اتاق قرار داشتن بده، با شتاب به سمت در رفت و وارد اتاق شد، به محض ورود به اتاق با نگاه متعجب وویانگ و جیم روبرو شد.

_ فرمانده!

هوسوک با بهت به مردی که روی تخت تقریبا بلندی دراز کشیده بود خیره شد، چشمهای تهیونگ بسته بود و جعبه ی شیشه ای کوچکی که مانیتوری روی سطحش داشت، به پیشونیش چسبیده شده بود.

_ چه غلطی دارین میکنین؟

جیم که بهترین پزشک تیم بود درحالی که سعی داشت نگرانی فرمانده­ش رو از بین ببره گفت:

_ چیزی نیست قربان ایشون فقط...

هوسوک با شتاب خیز برداشت و در مقابل چشمهای ترسیده وویانگ، یقه ی پزشک رو توی مشتش گرفت و تنش رو به دیوار پشتش چسبوند.

_ چیکارش کردین؟

جیم با تعجب دستش رو روی مشت مافوقش گذاشت و جواب داد:

_ ق...قربان...

_ اگه یه خط روی پوستش بیوفته، پوست تنتون رو میکنم خودتم خوب میدونی دکتر پارسونز!

وویانگ که هیچ درکی از خشونت هوسوک نداشت با صدای آرومی گفت:

_ فرمانده جانگ، میشه لطفا آرامش خودتون رو حفظ کنید؟ کاپیتان فقط بیهوش شدن.

چند ثانیه ای در حالی که نفس نفس میزد به چشمهای جیم خیره شد و با حرص دستش رو از روی یقه‌ش برداشت، خودش هم نمیدونست چرا به این مرد حمله ور شده، هنوز کنترل عصبانیتش براش سخت بود و نمیتونست جلوی خودش رو بگیره.

آب دهانش رو قورت داد و به سمت تهیونگ برگشت، چشمهاش بسته بود و قفسه ی سینه‌ش آروم بالا و پایین میشد، بالا تنه‌ش برهنه بود و دستگاه فلزی کوچکی درست مثل جعبه ای که روی پیشونیش بود، به قفسه ی سینه‌ش چسبیده بود.

_ اینا چین؟

جی که بالای سر تهیونگ ایستاده بود و مشغول معاینه‌ش بود با صدای آرومی جواب داد:

_ داریم دما، فشار خون و واکنش های عصبی بدنش رو میسنجیم، ایشون تنها دچار یه شوک شدن و بدنشون از حال رفته...عجیبه!

_ چی؟

وویانگ با نگاهی کنجکاوانه، خیره به بدن تهیونگ جواب داد:

_ همین اتفاق برای شاهزاده افتاده، اونا توی یک زمان از هوش رفتن.

_ شاهزاده؟ منظورت نیکیتاست؟ چرا؟

The Inception Of Nikita | VkookWhere stories live. Discover now