⚪16

1.1K 326 453
                                    


  ✔ بچه ها تعداد کامنت ها خیلی خیلی خیلی وحشتناک پایینه تعداد ووت ها خیلی خفنه 98 تا ووت برای پارت قبل و ازتون ممنونم ولی تعداد کامنت ها حسابی انرژیم و میگیره دیگه چیزی نیست که به امیدش بیام واتپد و با هیجان بخونمش
اخه همه اش 57 تا کامنت برای پارت قبلی که 98 نفر خوندنش؟تازه این 57 تا برای تعداد محدودی عشقه که چندین تا کامنت میذارن و با هیجان زیاد فیک و دنبال میکنن😢 اونم وقتی فیک انقدر هیجان انگیز داره پیش میره؟ اینجوری تمام انرژیم و ازم میگیرید که

تو این پارت کامنت و بترکونید و جرواجرش کنید تا پارت بعدی زودتر اپ شه

______________________________________

"پارک جیمین"

در و باز کردم و وارد عمارت شدم حداقلش برای شام رسیده بودم سمت سالنی که مطمئ بودم هوسوک و یونگی هستن رفتم

-سلام

تئو نگاهم کرد : تبریک میگم

بسته کیک و روی میز جلوی یونگی گذاشتم : ممنون

به یونگی نگاه کردم : تولدت مبارک

هوسوک: اوه تولدت بود

به هوسوک نگاه کردم : شما دو تا فقط کم مونده اسم خودتون و فراموش کنید

هوسوک خندید: تو رو برای همین داریم جیمین

یونگی: کجا بودی؟

نگاهش کردم : بعد مسابقه رفتم کلوب نوشیدنی زدم با یکی خوابیدم که حتی قیافه اش و هم یادم نمیاد ولی یادم اومد تولد هیونگمه و رفتم براش کیک خریدم

هوسوک: زندگی بی دغدغه ات و تحسین میکنم پسره خوب بود؟

به هوسوک نگاه کردم روی مبل نشستم: کی گفت که پسر بود؟

هوسوک: داری بهم میگی بعد یکسال و نیم با یه دختر خوابیدی؟

نگاهم و ازش گرفتم جوابش و ندادم کیک و در اوردم جلوی یونگی گذاشتم : میدونم از مسخره بازی شمع فوت کردن بدت میاد فقط بیاید بخوریمش

یونگی: نامجون به اجبار اعتراف کرده

دستم سمت کیک خشک شد ولی فوری عقب کشیدم نگاهش کردم: چی؟

هوسوک : توسط یکی از همکاراش که بهش شک کرده بود تهدید شده و مجبور شده اعتراف کنه

-یارو و پیدا کردید؟

یونگی: هنوز نه ولی به زودی میفهمم کی بوده که داره برام دردسر درست میکنه

chess king📍 |kookmin|Where stories live. Discover now