⚫the white king fall [Ending]

1.1K 225 160
                                    

سقوط شاه سفید

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

...سقوط شاه سفید...



کلاهم و پایین تر کشیدم و وقتی هوسوک در اتاق و باز کرد من و زودتر از خودش داخل فرستاد .

با دیدن تهیونگ لبخند زدم : سلام

درحالی که تو کاغذ زیردستش چیز هایی یادداشت میکرد ایستاد بدون برداشتن نگاهش از اون کاغذ زمزمه کرد : اینجا چیکار میکنی پارک جیمین؟

_اومدم از ادمایی که قرار بود جمعشون کنی خبر بگیرم

_تلفن و برای همین گذاشتن مگه ایمیل سازمان بهت نرسیده که در حال حاضر هر نوع ارتباطی با افراد سازمان برات ممنوعه بعد یونگی نوبت به بررسی‌پرونده تو رسیده .

_ولی قرار نیست دستگیر شم

_تا وقتی دادگاها تشکیل نشده نمیتونی چنین چیزی و به زبون بیاری

_منتظر دادگاه هم میمونم حالا بگو چقدر پیش رفتی؟

_همشون تحت تعقیبن به زودی دستگیر میشن

_اگه از کشور خارج شن؟

_اطلاعاتشون برای پلیس بین الملل فرستاده شده جای نگرانی نیست تو چیکار کردی؟

_افرادی که به زور قرار داد برای یونگی کار میکردن و اول با لو دادنشون به پلیس و بعد با پول راضی کردم بزنن به چاک

_پس تقریبا داریم به پایان گروه مین نزدیک میشیم درسته؟

_درسته

صدای هوسوک و از پشتم شنیدم : ولی یونگی همیشه یه حرف جالبی میزد میگفت بازی تا وقتی که شاه ایستاده در جریانه پس از الان جشن پیروزی نگیرید.

سمت هوسوک برگشتم نگاهش کردم: اینو تاحالا هیچوقت به زبون نیاوردم هوسوک ولی ضعیف ترین مهره ای که تو صفحه میتونی پیدا کنی شاهه اون تا وقتی تو بازیه که اطرافیانش خوب ازش محافظت کنن اگه دورش خالی باشه چِکمیت میشه .

هوسوک نیشخند زد با چیزی که شنیده بود زمزمه کرد : برای خودم متاسفم که اون اوایل فکر میکردم هیچی حالیت نیست.

دستم و تو جیب کاپشنم کردم : همه استاد های شطرنج خودشون یه روز یه مبتدی بودن ،منم اون اوایل هیچی حالیم نبود.

chess king📍 |kookmin|Donde viven las historias. Descúbrelo ahora