⊰ ᴘᴀʀᴛ³ ⊱

835 88 16
                                    

تنها صدایی که توی اون سکوت و تاریکی توی اتاقشون می‌پیچید، صدای خیس بوسه‌های عمیقشون بود. بوسه‌هایی که به نظر نمی‌رسید هیچ‌کدومشون بخوان حتی برای ثانیه‌ای ازش دست بکشن.

نور تک چراغی که سمت دیگه‌ی خوابگاه روشن گذاشته بودند، فضای اتاقشون رو تا حد قابل قبولی روشن می‌کرد.
جونگکوک حلقه‌ی دست‌هاش رو دور گردن تهیونگ محکم‌تر کرد و با عوض کردن زاویه‌ی سرش لب‌هاش رو محکم‌تر بوسید. یکی از دستانش رو آروم از گردن تهیونگ آزاد کرد و با فرو بردن انگشت‌هاش بین موهاش، چنگ آرومی از روی خواستن بهشون زد.

حتی با وجود اینکه الکل حداکثر مغزش رو از کنترل خودش خارج کرده بود؛ اما هنوز نجوایی در انتهایی‎ترین نقطه‌ی مغزش ازش می‌خواست یک‌لحظه عقب بکشه و ببینه دقیقاً داره چه غلطی می‌کنه؟
اما اون نجوا اونقدر آهسته بود که جونگکوک نتونه بهش اهمیت بده. حداقل نه تا وقتی که گرمای تن تهیونگ رو از اون فاصله‌ی نزدیک حس می‌کرد و لب‌های پسر به طور تحریک‌آمیزی لب‌های بی‌تجربه‌اش رو به بازی گرفته بودند.

تهیونگ با کم کردن انقباض ساعدهاش که روی تخت و دو طرف جونگکوک بودن، تنش رو بیشتر به تن گُر گرفته‌ی پسر زیرش که حتی از روی لباس هم می‌تونست حرارتش رو احساس کنه، فشرد.

تاثیری که الکل روی کوک گذاشته بود رو دوست داشت، اینکه پسر برخلاف حالت همیشگی خودش، به تک‌تک کارهاش فکر و نتایجش رو بررسی نمی‌کرد.
اینکه توی بوسه‌ی خیسشون باهاش همکاری می‌کرد و هر از چند گاهی سر به‌دست گرفتن کنترل بوسه، باهاش درگیر می‌شد.
اینکه توی اون لحظه بدن جونگکوک رو زیر بدنش قفل کرده بود و با فشردنش به خودش، لب‌هاش رو به عمیق‌ترین حالت ممکن می‌بوسید براش لذت‌بخش‌تر از بودن با دخترهایی بود که همیشه دنبالش بودند.

جونگکوک حتی نمی‌دونست کی از تاکسی به اینجا رسیده بودند. بدنش زیر بدن تهیونگ قفل شده و لب‌هاشون درگیر یک بازی شیرین با هم بود. انقدر مست بود که فقط می‌خواست حس گرم توی پایین‌تنه‌اش رو به اوج برسونه و هرلحظه لب‌های تهیونگ رو عمیق‌تراز قبل ببوسه.

ریتم تند بوسه‌اشون بعد از چند دقیقه، وقتی جونگکوک نفس کم آورد، آروم شد و تهیونگ بعد از چند بوسه‌ی آروم و مک سبکی بوسه رو شکست.

سرش رو پایین‌تر برد و لب‌هاش رو روی گردن خیس و براق کوک کشید، نگاهی بهش انداخت که مدام با دست‌هاش به لباسش چنگ می‌زد و پاهاش رو به هم می‌کشید تا از دست شلوار تنگش راحت بشه.

با دیدن کلافگی‎ جونگکوک بزاقش رو به‌سختی قورت داد. دستش رو آروم روی تنش حرکت داد، با گرفتن بازوهاش همراه خودش جلو کشیدش و روی تخت نشوندش. دو طرف لباسی که متعلق به خودش بود رو گرفت و با کمک خودش از تن جونگکوک درش آورد.
برای ثانیه‌ای صدای نجوا مانندی از اعماق ذهنش بهش پیشنهاد دادند حالا که داره لباس‌های پسر رو درمیاره بهتره به حموم هدایتش کنه، شاید دوش آب سرد می‌تونست براش کمک‌کننده باشه؛ اما الکل خیلی زود اون صدا رو خفه کرد تا تهیونگ حالا محو نگاه کردن به بالاتنه‌ی جونگکوک بشه.

No Body, No Crime🎭 [VKook, KookMin,YoonMin]✓Where stories live. Discover now