سکوت سنگینی در دادگاه حکمفرما بود. بعد از اینکه قاضی از دادستان خواست که به جایگاهش برگرده، مشغول بررسی برگههای مقابلش بود و کسی هم حرفی نمیزد.
ثانیهای بعد قاضی بالاخره سرش رو بالا آورد. یا به نتیجهی دلخواهش رسیده بود و یا موفق نشده بود تا چیزی که میخواد پیدا کنه، در هر صورت از برگههایی که حالا شلختهتر روی میز مقابلش پخش شده بودند دل کند."وکیل کوآن؟"
به محض اینکه مرد از جایگاهش بلند شد و قبل از اینکه بتونه پاسخی بده، حرفش رو کامل کرد.
"سوال دیگهای از متهم دوم ندارید؟"
کوآن قدمی به جلو برداشت و در حینی که اینکار رو میکرد لبههای کتش رو مرتب کرد.
"چرا جناب قاضی."
میدونست چیز زیادی برای ارائه نداره؛ اما در اون لحظه چارهی دیگهای جز چنگ زدن به تنها دستاویزش نداشت.
شاید میتونست با فشار آوردن به اون پسر که بهنظر نمیومد حتی بیستوپنج سال هم داشته باشه، دستپاچهاش کنه و اینطور بتونه بهونهای برای تحقیق بیشتر درموردش گیر بیاره. البته اگر اون دختر وکیل کمتر مزاحمش میشد.نیمنگاهی به یونگی انداخت که با اخم عجیبی به کیم تهیونگ زل زده بود؛ اما فرصت نداشت به دلیل اخم مرد فکر کنه، اصلاً دلش نمیخواست اخطار دیگهای از اون قاضی لعنتی بگیره.
"آقای کیم میشه درمورد سفر طولانی مدتتون به دادگاه توضیح بدید؟"
تهیونگ در مقابل این سوال اخمی کرد و نیمنگاه نامحسوسی به نامجون انداخت. بهنظر میومد کاراگاه هم از این سوال تا حدی شوکه شده.
خوب میدونست با چه آدمهایی بازی رو شروع کرده و اگر میخواست صادق باشه، باید اعتراف میکرد انتظارش رو داشت وکیل مین یونگی بتونه اطلاعات بازپرسی رو بهدست بیاره. بزاقش رو نامحسوس فرو برد و ابرویی بالا انداخت. نباید اجازه میداد تأخیر زیادی بین سوالی که ازش پرسیده شده و جوابی که باید بده بیفته."سفر طولانی؟ منظورتون رو متوجه نشدم."
اینبار وکیل کوآن ابرویی بالا انداخت و رو به قاضی شروع به توضیح کرد.
"شما طرفهای عصر از بوسان حرکت کردید و با اینحال نیمهشب به سئول رسیدید. زمان قابلتوجهی برای این سفر جادهای بهحساب میاد."
تهیونگ با اخم به چهرهی از خود راضی کوآن خیره موند. اون وکیل حتی اگر مدرک محکمی برای ارائه نداشت هم از موضع خودش کوتاه نمیاومد و اجازه نمیداد تا نشونهای از کم آوردن در چهرهاش منعکس بشه.
"من موقع بازجویی علت این طولانی شدن رو توضیح دادم."
کوآن هومی گفت و سری تکون داد. کمی در فضای مقابل جایگاهها قدم زد و هنگامی که سرش رو بالا آورد، همراه با ابروهای درهم گره خورده، پرسید:
![](https://img.wattpad.com/cover/279667920-288-k684106.jpg)
VOUS LISEZ
No Body, No Crime🎭 [VKook, KookMin,YoonMin]✓
Fanfictionʚ Fanfiction ɞ ꒰ Couple: VKook, KookMin, YoonMin ꒱ ꒰ Genre: Romance, Crime, Angst, Smut🔞 ꒱ ″ تهیونگ پسر خوش گذرونی که تا به حال هیچ رابطه ای فراتر از سکس نداشته و علاقه ای هم به تجربه کردنش نداره سال اول کالج با جونگکوک آشنا میشه، هم اتاقیش توی خوا...