قبل از اینکه جونگکوک سرش رو جلو ببره و دوباره لبهاشون رو بهم متصل کنه، تهیونگ با چشمهایی که تغییر سایز داده بودند زیر نظرش گرفت. جونگکوک الان حرفهای خودش رو بهش تحویل داده بود؟ حرفهایی که بیشتر از یک سال قبل بعد از اولین سکسشون بهش زد به خوبی در یاد پسر مونده بود؟
نمیتونست درست تشخیص بده چه حسی از شنیدن اون حرفها بهش دست داده؛ اما تنها چیزی که میتونست توی اون لحظه خیلی خوب بفهمتش دلتنگی بیش از حدش نسبت به جونگکوک شیرینش بود.دستش خیلی زود دور کمر باریک جونگکوک حلقه شد و بدون اینکه ثانیهای نگاهش رو از چشمهای خمار شدهاش که کمی هم خون افتاده بودند بگیره، بوسهی جدیدی رو شروع کرد. بوسهای که کمی متفاوت از قبلی بود و حالا تهیونگ داشت با سرعت آرومتری کنترلش میکرد.
جونگکوک بدون اینکه کنترلی روی خودش داشته باشه، جوری که انگار توسط نگاه عمیق تهیونگ جادو شده بود، کمی آروم شد و حالا با همون ریتم ملایم جواب بوسههایی که لبهاش رو بازی گرفته بودند، میداد. انگار تهیونگ همیشه بهش یاد میداد چطور از موقعیتی که توش قرار داره، نهایت لذت رو ببره و برای لذت بردن هم اصلا نیازی به عجله نداره.
دستش رو از گردن تهیونگ بالاتر برد و چنگ آرومی از موهاش گرفت. خیلی طول نکشید تا ذهن آشفتهی جونگکوک توی خلسهی شیرینی فرو بره و دیگه خبری از افکار آزاردهندهای که مغزش رو میجویدند، نباشه.از طرف دیگه تهیونگ هنوز موفق نشده بود صدای افکارش رو به طور کامل خاموش کنه. به یاد میآورد جونگکوک چطور بعد از اونشب آسیب دید و به آدم دیگهای تبدیل شد پس حدسش سخت نبود چقدر از خیانت نفرت داره.
با توجه به حرفهایی هم که همون روز توی شرکت بهش زده بود، امکان نداشت توی همین مدت کم رابطهاش رو با جیمین تموم کرده باشه.
جونگکوک رو خیلی خوب میشناخت، حتی بهتر از خودش، پس قطعاً میدونست بعداً، وقتی جونگکوک به خودش بیاد، دونستن اینکه خودش کاری که ازش متنفره رو انجام داده، چقدر میتونه بهمش بریزه؛ اما نمیتونست یا در واقع نمیخواست عقب بکشه.
تهیونگ خودخواه بود و دلتنگی بیش از حدش باعث میشد این حقیقت رو که ادامهی این کارشون چقدر میتونه جونگکوک رو بهم بریزه، نادیده بگیره. به هر حال برنامه داشت خیلی زود سر از کارهای جیمین دربیاره و به نحوی باعث شه پسر از چشم جونگکوک بیفته؛ پس اونقدرها هم اهمیت نداشت، نه؟با برخورد کمرش به کانتر آشپزخونه سرش رو کمی عقب برد تا کمی نفس بگیره. کی این مسافت رو اومد بودند؟
قبل از اینکه بتونه جواب این سوال رو پیدا کنه لبهای جونگکوک روی سیبک گلوش قرار گرفت و باعث شد تهیونگ با اه کوتاه و بمی که از بین لبهاش فرار کرد، سرش رو عقب ببره تا دسترسی بیشتری به پسر بده.این جونگکوکی که حالا روبهروش ایستاده بود، فرسخها با جونگکوکی که قبلاً میشناخت فرق داشت. دیگه خبری از اون پسری که جز درس خوندن هیچکار دیگهای بلد نیست و با هر حرکت کوچیکی متعجب میشه و بدنش از بیتجربگی به لرز میفته نبود؛ ولی این موضوع باعث نمیشد تهیونگ حتی کمی کمتر از گذشته برای داشتن دوبارهی جونگکوک حریص باشه.

ESTÁS LEYENDO
No Body, No Crime🎭 [VKook, KookMin,YoonMin]✓
Fanficʚ Fanfiction ɞ ꒰ Couple: VKook, KookMin, YoonMin ꒱ ꒰ Genre: Romance, Crime, Angst, Smut🔞 ꒱ ″ تهیونگ پسر خوش گذرونی که تا به حال هیچ رابطه ای فراتر از سکس نداشته و علاقه ای هم به تجربه کردنش نداره سال اول کالج با جونگکوک آشنا میشه، هم اتاقیش توی خوا...