یک فنجون قهوه که باب میلت بدون شکر و همراه کمی شیر سرو شده،
دفترچهای که عادتِ بدِ خطخطی کردنش رو از اولینباری که از دستت دادم پیدا کردم،
همهی چیزهایی که حالا تبدیل به روزمره و عادتم شدن، یکجوری به تو ربط پیدا میکنن جونگکوک.
و حالا من اینجام، پشت همون میزی نشستم که آخرینبار اونجا بوسیدمت و حالا دلتنگ لمس دوباره لبهاتم.بهم بگو عزیز دلم،
چیزی که اسمش رو عشق میذارن همینه؟
حسی که تموم غلطها رو برات تبدیل به درست میکنه؟
حسی که درست مثل نجوای شیطانی از اعماق جهنم، به گناه دعوتت میکنه؟بهم بگو عشق من،
این همون حسیه که بهت اجازه میده بدون ذرهای تردید تمام دنیا رو فقط بهخاطر یک نفر به آتش بکشی؟-دستنوشتههای کیم تهیونگ، چهارم سپتامبر ۲۰۲۳
VOCÊ ESTÁ LENDO
No Body, No Crime🎭 [VKook, KookMin,YoonMin]✓
Fanficʚ Fanfiction ɞ ꒰ Couple: VKook, KookMin, YoonMin ꒱ ꒰ Genre: Romance, Crime, Angst, Smut🔞 ꒱ ″ تهیونگ پسر خوش گذرونی که تا به حال هیچ رابطه ای فراتر از سکس نداشته و علاقه ای هم به تجربه کردنش نداره سال اول کالج با جونگکوک آشنا میشه، هم اتاقیش توی خوا...