🥭09.The apple seed

4K 831 340
                                    

🥭دانه ی سیب🥭

🥭دانه ی سیب🥭

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

∘₊✧──────✧₊∘

در اتاق باز شد و پزشک تهیونگ همراه با یک پرستار وارد شد. جیمین با سرعت از روی صندلیش بلند شد و به تهیونگی نگاه کرد که حالا با ورود پزشک، خواب از سرش پریده بود.

مرد مُسن گلویی صاف کرد و با صدای رسایی گفت:

-«نتایج آزمایشهاتون رسیده آقای کیم.»

امگای جوان و بتای مو صورتی با کنجکاوی به مرد آلفا خیره شدن و آلفا تصمیم گرفت که بیشتر از اون پسرها رو منتظر نذاره:

-«خوشبختانه مشکل خاصی در آزمایشها دیده نمیشه و بدنتون در وضعیت نسبتاً مناسبی قرار داره. تنها نکته ای که باید بهش توجه کنید، تغزیه ی سالم و استراحت کافیه.»

-«اما آقای دکتر یک هفته ای میشه که اون مدام احساس خستگی داره و حالش خیلی خوب نیست.»

جیمین با نگرانی گفت و آلفای مُسن لبخندی زد:

-«چیزی نیست؛ خستگی یکی از علائم طبیعی دوران بارداریه. توی این دوران فرد...»

-«ببخشید؟! شما گفتین بـ..بارداری؟! منظورتون چیه؟!»

جیمین با چهره ای شوکه شده، پرسید و به تهیونگی که از شدت غافلگیری حتی نمیتونست صحبت بکنه نگاه کرد.

پزشک اخم کمرنگی کرد و سری تکون داد:

-«بله... آزمایش خون نشون میده که ایشون باردار هستن. سطح هورمون بتا اچ سی جی* بسیار بالاست و این به معنای اینه که لقاح انجام شده و حتی جفت هم تشکیل شده.»

جیمین با ناباوری به تهیونگ نگاه کرد و دید که چشمهای امگا به خاطر شوک ناشی از خبری که شنیده بود، گرد شده بودن دهان پسر نیمه باز مونده بود.

-«ا..این امکان نداره! حتما اشتباهی شده من... چطور ممکنه؟!»

تهیونگ با نهایت تعجب پرسید و متقابلا به پزشک نگاه کرد.

𝐊𝐨𝐦𝐨𝐫𝐞𝐛𝐢 [𝐊𝐨𝐨𝐤𝐕]Where stories live. Discover now