🥭11.Yoongi's apartment

3.6K 724 170
                                    

🥭آپارتمان یونگی🥭

🥭آپارتمان یونگی🥭

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

∘₊✧──────✧₊∘

طولی نکشید که جیمین و یونگی به دنبال آلفا و امگای جوان رفتن تا همگی برای شام به آپارتمان کوچک یونگی -که در یکی از خیابان های محله ی گانگنام بود- برن.

در طول راه، سکوت بر فضای ماشین حکم فرما بود و جیمین به خوبی میدونست که این سکوت عجیب تهیونگ و جونگکوک بی دلیل نیست. بتای مو صورتی در ابتدا به این فکر کرد که شاید جونگکوک از موضوع بچه با خبر شده اما بعد به این نتیجه رسید که اگر اینطور بود، اون آلفا مطمئناً برخلاف حالا، ساکت نمی نشست.

وقتیکه به آپارتمان یونگی رسیدن، جیمین کفشهاش رو با عجله در آورد و با سرعت به سمت سرویس بهداشتی کنار اتاق خواب رفت و بدون اینکه حتی پالتوش رو از تنش دربیاره، خودش رو به داخل اتاقک کوچک انداخت تا مثانه ی درحال انفجارش رو خالی بکنه.

یونگی با دیدن این وضعیت جفتش خندید و بعد از اینکه پلاستیک های خرید رو گوشه ای از آشپزخانه گذاشت، نگاهی به تهیونگ انداخت و بعد رو به جونگکوک کرد:

-«جونگکوک لطفاً اتاق مهمان رو به تهیونگ نشون بده.»

جونگکوک بلافاصله سری تکون داد و بعد امگای جوان رو به سمت اتاقی که در انتهای راهرو بود، راهنمایی کرد. به هر حال تهیونگ تا به حال به آپارتمان یونگی نرفته بود و هیچ آشنایی ای با فضای اونجا نداشت.

-«باورم نمیشه! با اینکه خودمو خالی کردم ولی هنوز هم احساس بدی دارم!»

جیمین درحالیکه از سرویس بهداشتی خارج میشد، با ناباوری گفت و بعد بدون معطلی پالتوش رو روی کاناپه انداخت و به سمت آشپزخانه رفت تا به جفتش کمک کنه.

-«یونگز چی میخوای درست کنی؟»

بتای مو صورتی پرسید و از پشت پسر بزرگتر رو در آغوش گرفت و بینیش رو روی گردن اون کشید تا با کمک گیرنده های ضعیف بویاییش، رایحه ی محو خنک و نعنایی اون پسر رو وارد ریه هاش بکنه.

𝐊𝐨𝐦𝐨𝐫𝐞𝐛𝐢 [𝐊𝐨𝐨𝐤𝐕]Where stories live. Discover now