🥭15.Changes

3.8K 741 310
                                    

🥭تغییرات🥭

∘₊✧──────✧₊∘

Ups! Ten obraz nie jest zgodny z naszymi wytycznymi. Aby kontynuować, spróbuj go usunąć lub użyć innego.

∘₊✧──────✧₊∘

بعد از مخالفت های پی در پی تهیونگ و بهانه های مختلف جونگکوک مبنی بر اینکه نمیتونه به دانشگاه نره و یا از آقای کانگ مرخصی بگیره، جیمین و یونگی بالاخره موفق شدن تا دو پسر رو برای رفتن به مسافرت چهار روزشون -که هماهنگی های اون توسط بتای کوچکتر انجام شده بود- راضی کنن.

مقصد انتخابی جیمین جزیره ی ججو، مشهور ترین جزیره ی کشور بود که خوشبختانه آب و هوای معتدلی داشت و در زمستان ها، هوای گرم تری نسبت به بقیه ی نواحی داشت.

بعد از اینکه چمدانهاشون رو تحویل دادن، به سالن انتظار رفتن و به محض اینکه شماره ی پروازشون خونده شد، در صف طولانی ای که پشت خروجی دوم تشکیل شده بود، ایستادن.

جونگکوک و تهیونگ تمام مدت در سکوت به سر میبردن و تنها مکالمه ی بین اونها، احوال پرسی کوتاهی بود که به لطف جونگکوک سر گرفته بود.

تهیونگ حتی نمیتونست توی چشمهای جونگکوک نگاه کنه و درواقع خودش هم علت احساس خجالت عجیبش رو نمیدونست. البته لحظه ای که بعد از تقریباً سه هفته جدایی تونست عطر جونگکوک رو احساس کنه، میل عجیبی به درکنار آلفا بودن پیدا کرده بود و این میل اونقدر شدید بود که تهیونگ داشت تمام تلاشش رو میکرد تا جونگکوک رو بین بازوهاش اسیر نکنه و بینیش رو تا ساعتها روی گردن خوش بوی اون نکشه. اما خوشبختانه پسر تونست با گرفتن بازوی جیمین و درکنار اون موندن، غریزش رو کنترل بکنه.

البته تهیونگ تنها فردی نبود که اوقات سختی رو میگذروند. رایحه ی امگای جوان به طرز عجیبی باعث میشد تا جونگکوک سرگیجه بگیره و آلفا احساس میکرد که عطر شیرین انبه، حالا از هر زمان دیگه ای شیرین تر و اعتیاد آور تر شده بود. تاجایی که باعث شد آلفای جوان به خاطر ضربان بالای قلب بیتابش به نفس نفس بیوفته و حتی یونگی هم متوجه نفس های سریع و صدادار پسر شده بود.

در طی سه هفته ای که دو پسر از همدیگه دور بودن، جونگکوک گهگاهی دلتنگ امگای جوان میشد اما از لحظه ای که دوباره اون پسر رو دید، به خودش اعتراف کرد احساساتی که در طی مدت جدایی تجربه میکرده، فراتر از یک دلتنگی ساده بودن.

𝐊𝐨𝐦𝐨𝐫𝐞𝐛𝐢 [𝐊𝐨𝐨𝐤𝐕]Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz