🍂𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟓🍂

6.2K 986 420
                                    


طبق معمول بیرون مدرسه جیمین و جین منتظر بود و بعد از چند دقیقه جیمین اومد بیرون
« بریم ؟ »

کوک نگاهی به داخل مدرسه انداخت و پرسید
+ پس جین هیونگ کجاست ؟

جیمین که تاره یادش اومده بود راجب حین به کوک نگفته روی پیشونیش کوبید و جواب داد
« گفت سرش درد می‌کنه خونه موند »

کوک هینی کشید و تلفنش رو درآورد تا به جین زنگ بزنه
« جونگکوک ما الان داریم میریم خونه جین ، چرا زنگ میزنی ؟ »

کوک یکم مکث کرد و وقتی دید حق با جیمینه گوشیش رو تو جیبش گذاشت و با جیمین شروع به حرکت کردن

+ کراش جدید نداری ؟
سوال یکدفعه ای کوک باعث شد جیمین لبخند خبیثی بزنه
« پسر مدیر مدرسم ، یه پیشی خیلی کراشههههه »

جیمین نگاهش رو به آسمون داد و آهی کشید
« چشم های کشیده اش ، صدای خسته اش ، هیکل گوگولش ، دستای کراششش ، لحن بیخیالش »

+ بچچچ به خودت بیا
کوک که دید اگه حرفش رو قطع نکنه جیمین تا فردا از این کراش ناشناخته حرف خواهد زد دست به کار شد

+ حالا عکسی هم از این جناب کراش داری ؟
جیمین پوزخندی زد و جواب داد
« منو دست کم گرفتی ؟ »

بعد تو گوشیش رفت و بعد از چند دقیقه رو به کوک گرفت

بعد تو گوشیش رفت و بعد از چند دقیقه رو به کوک گرفت

اوووه! هذه الصورة لا تتبع إرشادات المحتوى الخاصة بنا. لمتابعة النشر، يرجى إزالتها أو تحميل صورة أخرى.

جونگکوک کمی نگاهش کرد ، نمیشد از حق گذشت جذاب بود

خواست چیزی بگه که جیمین وسط حرفش پرید
« خودم میدونم جذابه چشم داشته باشی کشته ای »

کوک خنده ای کرد و دستاش رو بالا برد
+ باشه بخدا چشم ندارمممم

جیمین خوبه ای گفت و بعد یکدفعه پرسید
« تو چی ؟ کراش جدید چی داری »

ذهن کوک بعد از شنیدن کلمه کراش فقط یک نفر رو تجسم کرد و خب فکر نکنم نیاز به گفتن اسمش باشه

+ عاممم خب چیزه معلم جدیدم اون خیلی چیزه ، چطور بگم چیزاش خیلی چیزن ، یه چیز خیلی خاصی داره مثلا وقتی چیز می‌کنه

جیمین نگاه وات د فاکی به کوک انداخت
« کشتی خودت رووو وا بده ، عکسش رو داری ؟ »

+ عکسش ؟
لحن کوک کم کم تحلیل رفت ، چرا از کیم تهیونگ عکس نداشت ؟

𝐈𝐧𝐭𝐨 𝐘𝐨𝐮𝐫 𝐀𝐫𝐦𝐬 | 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤حيث تعيش القصص. اكتشف الآن