+فردا شد
اولین چیزی که جونگکوک بعد از باز کردن چشم هاش گفت همین کلمه بوداز جاش بلند شد و به دستشویی پرواز کرد چون داشت میترکید دیگه _
بعد از زدن مسواک لبخند دندونی به خودش زد و از دستشویی بیرون اومد که مامانش رو متعجب جلوی درد دید
« خیر باشه جونگکوک خان »
صبح یخیری گفت و با خنده پرسید
+ چیزی شده مامان ؟مامانش شونه ای بالا انداخت
« نمیدونم والا خبرا پیش شماست شنگولی همچین »جونگکوک یکم استرس گرفت و این پا اون پا کرد
+ خب چیزه فقط خوابم نبرداما انگار مامانش ول کن نبود چون قیافه مرموزی به خودش گرفت
« نکنه پای کسی وسطه »میدونستید جونگکوک وقتی استرس میگرفت گند میزد به همه چی ، خب الانم در آستانه گند زدن بود که رهگذری به نام هیونا که از اون پشت رد میشد تصمیم گرفت کمکی بکنه
« مامانننننن بیا ببین بابا چایی رو ریخت زمین »
مامانش بیخیال کوک شد و پست به کمر از اتاق بیرون رفت تا بلایی سر شوهرش بیارههیونا با چهره راضی از بیرون اتاق چشمکی به کوک زد
« یکی طلبم »کوک نفس راحتی کشید و یکی از هودی های اورسایزی _ درواقع اورسایز ترین هودی که داشت_ رو پوشید
چتری هاش هم مثل همیشه مرتب کرد و شلوار نسبت چسبیده ای پوشید
یکم هم به ظاهرش رسید درسته که مدرسه میرفت اما دلیل نمیشد به خودش نرسه ( شما یوقت مدارس اینجا رو با کره مقایسه نکنید 😭😂)
باباش که مثل همیشه داشت صبحانه میخورد و بقیه هم کلا سرشون تو کار خودشون بود
چون دیشب شام نخورده بود احساس گرسنگی میکرد پس یک لیوان آب پرتقال سر کشید و دستی روی دهنش کشید
+ من رفتم خداحافظ« وایسا میرسونمت »
ای لعنت به این شانس
به پدرش که این حرف رو زده بود نگاهی کرد و اهی کشید
+ مرسی ولی یکم میخوام هوا بخورمباباش آهی کشید
« ما جرات نداشتیم رو حرف بابامون حرف بزنیم ، خدا زمونه عوض شده ، برا خدا نگهدارت »کوک سری تکون داد و تقریبا به سمت بیرون پرواز کرد
بعد از بستن در خونه به عقب برگشت تا پایین بره اما ....تهیونگی رو دید که مثل همیشه با کت و شلوار قشنگش و کاپشن پف پفی که روش پوشیده بود ، موهای قشنگ ترش رو تو صورتش انداخته بود و با لبخند مستطیلی بهش نگاه میکرد
با هیجان لبخندی زد و اولین کاری که به ذهنش اومد رو انجام داد ، درسته تهیونگ رو بغل کرد
ته اولش شکه شد ، فکر میکرد کوک خجالتی رفتار کنه حالا که خودش اومده بود چه بهتر پس سرش رو تو گردن کوک برد و نفس عمیقی کشید
البته که دست هاش رو دور پسرش حلقه کرده بود
KAMU SEDANG MEMBACA
𝐈𝐧𝐭𝐨 𝐘𝐨𝐮𝐫 𝐀𝐫𝐦𝐬 | 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤
Fiksi Penggemar• 𝐍𝐚𝐦𝐞 : 𝐈𝐧𝐭𝐨 𝐲𝐨𝐮𝐫 𝐚𝐫𝐦𝐬 | در آغوش تو • 𝐌𝐚𝐢𝐧 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤 • 𝐎𝐭𝐡𝐞𝐫 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐘𝐨𝐨𝐧𝐦𝐢𝐧 * 𝐧𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧 • 𝐆𝐧𝐫𝐞 : 𝐒𝐜𝐡𝐨𝐨𝐥 𝐥𝐢𝐟𝐞 , 𝐃𝐚𝐝𝐝𝐲 𝐤𝐢𝐧𝐤 , 𝐂𝐮𝐭𝐞 , 𝐬𝐦𝐮𝐭 , 𝐋𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐜𝐨𝐦...