🍂𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟖🍂

4.2K 622 304
                                    

بوسه های نرمی که روی گردنش گذاشته میشد و دست هایی با ملایمت بین موهاش حرکت میکرد
_ بیبی نمیخوای بیدار شی

صدای تهیونگ بود ؟ اون تو اتاق کوک چیکار میکرد ؟
به آرومی لای چشم هاش رو باز کرد و تهیونگ رو دید که با خنده مستطیلی بهش نگاه میکرد

( تصور کنید صبح اینطوری بیدار شید 🥲 )

لبخند کوچیکی زد و صدای هوم مانندی از خودش درآورد
+ اینجا چیکار میکنی ؟

تهیونگ سرش روی توی گردن کوک برد و نفس عمیقی کشید
_ صبح بخیر کوچولوی من

جونگکوک دستش رو توی موهای ته برد و با خنده بهم ریخت
با صدایی که هنوز آثار خواب توش بود پرسید
+ کن کجام کوچولویه آخه

تهیونگ روی تخت نشست و کوک هم کشید تا بلند بشه
_ هیس برای من کوچولویی حالا هم پاشو دیگه مامانت رو بزور راضی کردم ییدارت کنم

جونگکوک سری تکون داد و بعد از اینکه تهیونگ رو محکم بغل کرد تا بره آماده بشه

جونگکوک به دستشویی بیرون اتاقش رفت تا مسواک بزنه و صورتش رو بشوره

ته نگاهی به کیف کوک کرد که گوشه اتاق بود و با دیدن اینکه بیبیش وسایلش رو جمع کرده قند تو دلش آب شد

چقدر زنذگی با وجود کوک قشنگ بود
نگاهی به ساعت کرد که یک رو نشون میداد
یکبار دیگه برنامه هاش رو با خودش مرور میکرد که
نورا داخل اتاق اومد و کنار تهیونگ نشست

یک لیوان آب پرتقال که دستش بود رو سمت ته گرفت و گفت
« بیا بیخور به جونگکوک هم دادم ، اگه بگی نه میریزم تو خشتکت »

تهیونگ سرش رو خاروند و بعد از تشکری که کرد لیوان آب پرتقال رو گرفت تا بخوره

« چطور با کوک آشنا شدی ؟»
ته هومی کرد و از اونجایی که با نورا احساس راحتی داشت شروع به توضیح دادن کرد

_ خب راستش کوک شاگردم بود ولی از همون اول هم یه نگاه متفاوتی بهش داشتم و این دست خودم نبود دیگه یکم پیش رفت و یه بار تو کافه دیدمش بعد ازش خواستم که قرار بذاریم حالا هم روز به روز بیشتر عاشقش میشم

نورا لبخند مهربونی زد و بغضش رو قورت داد
« مثل هیونای من ... »

تهیونگ که درست نشنید نورا چی گفته پرسید
_ چیزی گفتید؟

نورا سریع سرش رو تکون داد
« نه فقط اینکه تو هر شرایطی کنار هم بمونید و نذارید حرفای توخالی بقیه از هم دورتون کنه »

_ البته
ته تایید کرد و چند ثانیه بعد جونگکوک با موهایی که بالا رفته بودن و لپ های سرخ شده که با صورت سفیدش به خوبی مچ‌ شده بود وارد اتاق شد

سریع شونه ای به موهاش زد و به سمت ته برگشت
+من آمادمم

تهیونگ ذوقی از کیوتی کوک کرد چ و از جاش بلند شد
_ چه خوشگل شدی

𝐈𝐧𝐭𝐨 𝐘𝐨𝐮𝐫 𝐀𝐫𝐦𝐬 | 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤Where stories live. Discover now