بوسه های نرمی که روی گردنش گذاشته میشد و دست هایی با ملایمت بین موهاش حرکت میکرد
_ بیبی نمیخوای بیدار شیصدای تهیونگ بود ؟ اون تو اتاق کوک چیکار میکرد ؟
به آرومی لای چشم هاش رو باز کرد و تهیونگ رو دید که با خنده مستطیلی بهش نگاه میکرد( تصور کنید صبح اینطوری بیدار شید 🥲 )
لبخند کوچیکی زد و صدای هوم مانندی از خودش درآورد
+ اینجا چیکار میکنی ؟تهیونگ سرش روی توی گردن کوک برد و نفس عمیقی کشید
_ صبح بخیر کوچولوی منجونگکوک دستش رو توی موهای ته برد و با خنده بهم ریخت
با صدایی که هنوز آثار خواب توش بود پرسید
+ کن کجام کوچولویه آخهتهیونگ روی تخت نشست و کوک هم کشید تا بلند بشه
_ هیس برای من کوچولویی حالا هم پاشو دیگه مامانت رو بزور راضی کردم ییدارت کنمجونگکوک سری تکون داد و بعد از اینکه تهیونگ رو محکم بغل کرد تا بره آماده بشه
جونگکوک به دستشویی بیرون اتاقش رفت تا مسواک بزنه و صورتش رو بشوره
ته نگاهی به کیف کوک کرد که گوشه اتاق بود و با دیدن اینکه بیبیش وسایلش رو جمع کرده قند تو دلش آب شد
چقدر زنذگی با وجود کوک قشنگ بود
نگاهی به ساعت کرد که یک رو نشون میداد
یکبار دیگه برنامه هاش رو با خودش مرور میکرد که
نورا داخل اتاق اومد و کنار تهیونگ نشستیک لیوان آب پرتقال که دستش بود رو سمت ته گرفت و گفت
« بیا بیخور به جونگکوک هم دادم ، اگه بگی نه میریزم تو خشتکت »تهیونگ سرش رو خاروند و بعد از تشکری که کرد لیوان آب پرتقال رو گرفت تا بخوره
« چطور با کوک آشنا شدی ؟»
ته هومی کرد و از اونجایی که با نورا احساس راحتی داشت شروع به توضیح دادن کرد_ خب راستش کوک شاگردم بود ولی از همون اول هم یه نگاه متفاوتی بهش داشتم و این دست خودم نبود دیگه یکم پیش رفت و یه بار تو کافه دیدمش بعد ازش خواستم که قرار بذاریم حالا هم روز به روز بیشتر عاشقش میشم
نورا لبخند مهربونی زد و بغضش رو قورت داد
« مثل هیونای من ... »تهیونگ که درست نشنید نورا چی گفته پرسید
_ چیزی گفتید؟نورا سریع سرش رو تکون داد
« نه فقط اینکه تو هر شرایطی کنار هم بمونید و نذارید حرفای توخالی بقیه از هم دورتون کنه »_ البته
ته تایید کرد و چند ثانیه بعد جونگکوک با موهایی که بالا رفته بودن و لپ های سرخ شده که با صورت سفیدش به خوبی مچ شده بود وارد اتاق شدسریع شونه ای به موهاش زد و به سمت ته برگشت
+من آمادممتهیونگ ذوقی از کیوتی کوک کرد چ و از جاش بلند شد
_ چه خوشگل شدی
YOU ARE READING
𝐈𝐧𝐭𝐨 𝐘𝐨𝐮𝐫 𝐀𝐫𝐦𝐬 | 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤
Fanfiction• 𝐍𝐚𝐦𝐞 : 𝐈𝐧𝐭𝐨 𝐲𝐨𝐮𝐫 𝐚𝐫𝐦𝐬 | در آغوش تو • 𝐌𝐚𝐢𝐧 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤 • 𝐎𝐭𝐡𝐞𝐫 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐘𝐨𝐨𝐧𝐦𝐢𝐧 * 𝐧𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧 • 𝐆𝐧𝐫𝐞 : 𝐒𝐜𝐡𝐨𝐨𝐥 𝐥𝐢𝐟𝐞 , 𝐃𝐚𝐝𝐝𝐲 𝐤𝐢𝐧𝐤 , 𝐂𝐮𝐭𝐞 , 𝐬𝐦𝐮𝐭 , 𝐋𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐜𝐨𝐦...