جونگکوک خوابش نمیومد ، اصلا نمیتونست بخوابه ، ساعت رو چک کرد که دوازده رو نشون میداد
آهی کشید و دوباره نگاهش رو به صورت تهیونگ داد که مظلومانه چشماش رو بسته بودکاش خودش هم با ته میرفت تا اینطوری نشه ، پوففف لعنت به ماریا
خودش اولش وقتی گریه ها و حرف های ماریا رو دید نمیدونست چه واکنشی نشون بدهاز طرفی به تهیونگ قول داده بود همیشه بهش اعتماد داره و هیچوقت زود قضاوتش نمیکنه
تازه مطمعن بود ته هرگز اینطوری به کسی آسیب نمیزنهخانوادش .... چطور به همین راحتی بهش شک کردن صدای تو اون لحظه شکستن دل تهیونگ رو میتونست بشنوه
جوری که تهیونگ رو بیدار نکنه از جاش بلند شد تا کمی آب بخوره
با نمایشی که ماریا راه انداخته بود هیچی هم برای شام نخورده بودنپله ها رو پایین اومد و با خاموش بودن برق ها خیالش راحت شد که کسی بیدار نیست
داخل آشپزخونه رفت و با دیدن ظرف های توی سینک چند بار با تعجب پلک زد
بعد اون همه دردسر به راحتی شام خورده بودن ؟لیوان آبی پر کرد و یک نفس آب رو سر کشید
کلی فکر کرده بود چطور دست ماریا رو رو کنه و فقط به یک نتیجه رسید
باید یه دکتر ماریا رو معاینه میکرد ، اما نمیدونست چطوری ماریا رو جلوی همه گیر بندازه« خوابت نمیبره ؟ »
با شنیدن صدایی که سکوت رو بهم میزد تو جاش پرید و به سانگ وو نگاه کرد
+ نه فکرم مشغولهسانگ وو یکی از صندلی ها رو بیرون کشید و روش نشست
« تهیونگ... خب اون چطوره ؟ »
+ خوابیده خیلی اذیتش کردن امشبسانگ وو آهی کشید
« کمکی از دست من برمیاد ؟ »
جونگکوک با تردید نگاهی بهش انداخت ، هنوز نمیدونست بهش اعتماد کنه یا نه+ عاممم خب من ... میخوام به یه دکتر بگم بیاد ماریا رو معاینه کنه ولی نمیدونم چطور گیرش بندازم
سانگ وو کمی فکر کرد و یکدفعه گفت
« من میتونممم »
جونگکوک متعجب بهش نگاه کرد
+ چطوری ؟« اونش با من تو فقط اگه میخوای دکتر بیاری فردا ساعت دو بیارش اینجا »
جونگکوک گازی به لبش زد و با استرس پرسید
+ سانگ وو مطمعنی ؟
« بهم اعتماد کن لطفا»با دیدن چهره مطمعن سانگ وو به ناچار سر تکون داد و با برداشتن لیوان آبی به سمت اتاقشون رفت
با باز کردن در اتاق تونست تهیونگ رو ببینه که روی تخت نشسته
_ کوک کجا بودیی ؟لیوان آب رو روی میز کنار تخت گذاشت و کنارش نشست
+ رفتم آب بخورم چیزی میخوای ؟
تهیونگ نفس عمیقی کشید
_ فک کردم رفتیموهای ته رو از صورتش کنار زد
+کجا برم آخه وقتی همه چیزم اینجاست
تهیونگ لبخند آرومی زد
BINABASA MO ANG
𝐈𝐧𝐭𝐨 𝐘𝐨𝐮𝐫 𝐀𝐫𝐦𝐬 | 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤
Fanfiction• 𝐍𝐚𝐦𝐞 : 𝐈𝐧𝐭𝐨 𝐲𝐨𝐮𝐫 𝐚𝐫𝐦𝐬 | در آغوش تو • 𝐌𝐚𝐢𝐧 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤 • 𝐎𝐭𝐡𝐞𝐫 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐘𝐨𝐨𝐧𝐦𝐢𝐧 * 𝐧𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧 • 𝐆𝐧𝐫𝐞 : 𝐒𝐜𝐡𝐨𝐨𝐥 𝐥𝐢𝐟𝐞 , 𝐃𝐚𝐝𝐝𝐲 𝐤𝐢𝐧𝐤 , 𝐂𝐮𝐭𝐞 , 𝐬𝐦𝐮𝐭 , 𝐋𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐜𝐨𝐦...