چند روزی گذشته بود و همه چی خیلی خوب پیش میرفت ، سویون هم طی تماسی که با تهکوک داشت گفته بود ماریا اومده دگو
( اسم بچ جدید داستان رو از ربکا به ماریا تغییر دادم 😐😂)خب با این حساب جونگکوک روز کریسمس با اون دختره دراز روبرو میشد ، چقدر که دوست داشت خبر بدن ماریا از پله افتاده دست و پاش شکسته :/
سانگ وو کم بود ماریا هم اضافه شده بود ، اصلا نور علی نور بود ، اما سویون همیشه میگفت سانگ وو سر به زیر تر شده و زیاد با هوسوک میگرده
جونگکوک آهی کشید و یاد حرفای دیشب پدرش افتاد ، خب دیشب سر میز شام مین جونگ به کوک گفته بود به فکر دانشگاهش باشه
حق هم داشت خب ، فقط پنج ماه از یکسال استراحتش مونده بود و همه میدونیم زودتر از اون چیزی که انتطار داشته باشیم پنج ماه تموم میشه پس کوک خوب میدونست باید به فکر دانشگاه باشه
تو همین فکرا بود که زنگ گوشیش به صدا در اومد ، دیدن اسم تهیونگ کافی بود تا با لبخند گوشیش رو جواب بده
_ سلام بیبی
+ های تهیونگی همه چی خوبه ؟تهیونگ امروز رفته بود تا مدارکش رو کامل کنه ، خب ته به رشتش علاقه کافی رو داشت ، پس میخواست تحصیلاتش رو ادامه بده و برای فوق لیسانس دانشگاه بره
( من خبر ندارم روند تحصیل تو دانشگاه های خارج چطوریه ولی شما فکر کنید مثل همینجاست 😭😂)
_ آره همه چیز اوکیه ، میرم چند تا از دوستای دوران دبیرستانم رو ببینم بعد برمیگردم
کوک هومی کرد
+ خوش بگذرهته خواست چیزی بگه که جونگکوک گفت
+ ته ته بابام میگه زودتر برای دانشگاه اقدام کن میشه با هم تو یه دانشگاه بشیم_مارشملووو میخواستم راجبش باهات حرف بزنم ، هرطور شده باید تو یه دانشگاه باشیم
رشته تهیونگ موسیقی بود و به نظر کوک تهیونگ تو هر چیزی بهترین بود
_ کوکیم میخوای چه رشته ای انتخاب کنی ؟جونگکوک قبلا هم به این موضوع فکر کرده بود و هربار به یه جواب میرسید
+ ته دوازده سال بسم بود دوست دارم برم رشته زبان انگلیسی اینطوری دیگه مجبور نیستم معادلات سرسام آور ریاضی و فیزیک رو تحمل کنمتهیونگ که به خنده افتاده بود گفت
_ تو این مورد به شدت درکت میکنم_ کوکیم ؟
کوک لبخندی تو سکوت زد
+ لقب جدیدمه ؟تهیونگ هومی کرد
_ کوکی خودمی دیگه .. راستییییته کمی ساکت موند
_ مارشملو ، با من میای؟
+ منظورت .... چیه ؟ته که دوست نداشت در این باره پشت تلفن حرف بزنه بحث رو عوض کرد
_ وقتی برگشتم دربارش حرف میرنم ، باید برم دوست دارم خداحافظ
کوک لباش رو جلو داد
+ مراقب خودت باش
VOCÊ ESTÁ LENDO
𝐈𝐧𝐭𝐨 𝐘𝐨𝐮𝐫 𝐀𝐫𝐦𝐬 | 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤
Fanfic• 𝐍𝐚𝐦𝐞 : 𝐈𝐧𝐭𝐨 𝐲𝐨𝐮𝐫 𝐚𝐫𝐦𝐬 | در آغوش تو • 𝐌𝐚𝐢𝐧 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤 • 𝐎𝐭𝐡𝐞𝐫 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐘𝐨𝐨𝐧𝐦𝐢𝐧 * 𝐧𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧 • 𝐆𝐧𝐫𝐞 : 𝐒𝐜𝐡𝐨𝐨𝐥 𝐥𝐢𝐟𝐞 , 𝐃𝐚𝐝𝐝𝐲 𝐤𝐢𝐧𝐤 , 𝐂𝐮𝐭𝐞 , 𝐬𝐦𝐮𝐭 , 𝐋𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐜𝐨𝐦...