part 38

344 79 24
                                    

وقتی به خودش آمد مقابل مقر ابر ایستاده بود. دستش را به طلسم نزدیک کرد. انرژی اش قوی بود ولی می توانست آن را بشکند.

به راحتی از آن رد شد. همه جا خیلی ساکت بود و کوچک ترین نوری دیده نمی‌شد. مثل این که همه خواب بودند.

اولین چیزی که به فکرش رسید این بود که به جینگشی برود. در اتاق لان ژان را با احتیاط باز کرد و داخل رفت. همان طور که انتظار می رفت آن جا نبود.

یاد روزی افتاد که به هوش آمد. چرا آن روز انقدر دور به نظر می رسید؟

وقتی برای ایستادن نداشت باید دنبالش می‌گشت. با سری افتاده در اتاق را باز کرد که چیزی او را به داخل پرتاب کرد و در بسته شد.

«عمو من میرم از اتاق وانگجی وسایلش و بردارم. شما بهتره برین اقامتگاه تون.»

صدای لان زیچن بود. وی‌یینگ سریع از جایش بلند شد و سمت نقاشی که قسمتی از اتاق را گرفته بود دوید. پشت آن خزید و نفسش را حبس کرد.

صدای باز شدن در و قدم هایی که سمتش می آمد را می شنید. با دیدن نوری که دستش بود رنگ از صورتش پرید. اگر به او نزدیک می شد می توانست سایه اش را پشت کاغذ ببیند.

در همین فکر بود که در چند قدمی دیوار کاغذی آن شعله خاموش شد.

صدای قدم های لان زیچن متوقف شد.

«چرا روشن نمیشه.»

یک چیزی مشکوک بود.

چند قدم از آن جا دور شد و سمت کمد لان ژان رفت. بالاخره توانست چراغ را روشن کند. چند دقیقه بیشتر طول نکشید تا کارش تمام شد و از آن جا بیرون رفت.

وی‌یینگ نفس راحتی کشید و از آن جا بیرون رفت.

«می دونم اینجایی. بیا بیرون.»

هیچ اتفاقی نیفتاد.

«برای چی دنبالم اومدی؟ نمی خوای بگی ازم چی می خوای؟»

باز هم جوابی نشنید. وقتی از دیدنش ناامید شد در اتاق را باز کرد و با احتیاط از آن جا خارج شد. حالا باید کجا می رفت؟ با مقر ابر آشنایی زیادی نداشت چون مدت زیادی آن جا نمانده بود.

اولین چیزی که به فکرش رسید سیاهچاله بود ولی مشکل این جا بود که مکانش را نمی دانست.

«از این طرف.»

در تمام مدتی که با هم قدم می زدند وی‌یینگ حرفی نزد چون می ترسید دوباره غیبش بزند.‌ زیرچشمی نگاهش کرد. چرا انقدر ساکت بود؟ بعد از دور زدن محل تمرین شمشیرزنی به جایی خلوت و دور از بقیه ی ساختمان ها رسیدند.

بوته ها و درختان کاری کرده بودند که آن قسمت به کلی دور از چشم باقی بماند.

به پله هایی که جلوی پایش بود نگاه انداخت.

mo dao zu shi: (بی همتا)جذابیتی بی بدیلDonde viven las historias. Descúbrelo ahora