+خب میشنوم چی کار کنم که ۹۱۱ رو بدی ؟
در ماشین و بستم رو کاپوت لم دادم دست به سینه منتظر شرط جاشوآ بودم
از جاش تکون خورد و سمت تهیونگ رفت شروع کرد دورش چرخیدن سیبل گلوی تهیونگ به وضوح بالا پایین شد دو سه دور چرخید و آخرش پشت تهیونگ وایساد و دو دستش بازو های تهیونگ و گرفت شروع کرد شرط شیطانیشو گفتن
*شنیدم از این گل پسر بدت میاد ؟
+چرتِ
*حتی دیده شده زدیدش
+نمی دونم راجب چی حرف می زنی ؟
*جالب تر از همه حتی خونش رفتی و با چشم گریون اومدی بیرون
+تو منو میپایی؟
*نه کی گفته ؟
+پس چی میگی تو تخیلاتی؟
حرفام براش اهمیتی نداشت
*و جالب تر از همه این که چند روز پیش اعلام کرد که دوست پسرته، دقیقا همون شبی که بوسیدیش
البته امروز و فاکتور ميگيرم که وقتی دیدیش چطور رو پاش نشستی و بوسه بارونش کردی
از حرفی که زد مطمئن شدم دیگه قلبم نمی زنه من هیچی یادم نمیاد ولی امکان نداره تا این حد مست باشم بخوام کسی و اغوا کنم داره یه دستی می زنه
+من یادم نمیاد
"فلش بک_ژاپن_توکیو_بار بِن فیدیچ"
راوی نویسنده
بعد از تکون دادن گیلاس اسکاچش یه ضرب مایع عسلی رنگ رو قورت داد و از سوزشی که تو گلوش احساس کرد نفسشو حبس کرد و چشاشو بست بعد چند ثانیه چشاشو باز کرد با چشای به خون نشستش رو به بارمن کرد و ازش خواست که دوباره براش پر کنه
•هی خیلی خوردی بسته
+نوچ ، پر کن تو نمی فهمی من چی میکشم
•راهش این نیست
+امتحان کردم چیزی کار ساز نیست
دخترک نمی دونست از چی انقدر شاکیه
یادآوری خاطرات تلخش که روزی شیرین ترین روزای زندگیش بود؟
دلتنگ جین هو بود ؟
مطمئن نبود
این که قلبش بهش خیانت کرده بود و دلش برای کسه دیگه ضعف رفته بود ؟
خودشو خائن می دونست ؟
شاید
باختش؟
جلو جاشوآ نقطه ضعف نشون داده بود ؟
اره عصبی بود
از دنیا گله داشت؟
آره داشت
ولی نمی دونست باید بره از کی شکایت کنه بلکه به حالش رسیدگی بشه
+میدونی تا حالا شده از کسی متنفر باشی به خاطر این که پرتره عشقتو ازت گرفته باشه بعدا عاشقش شی ؟
▪︎متوجه منظورتون نمیشم
ناامید و خسته از این که درک نمیشه نفس عمیقی کشید و گوشیش و از تو جیبش در اورد و با آخرین شماره تماس گرفت اصلا ایده ای نداشت از این که قراره با کی حرف بزنه اصلا چی بگه اما می خواست حرف بزنه چشاش تار میدید حساب این که چقدر خورده بود از دستش در رفته بود بعد ۳ تا بوق صدای چو اومد
-ا/ت عزیزم کجایی ؟ خوبی ؟ چرا جواب نمیدادی ؟
+اوووووو میس چو چطوری ؟ یواش تر کدومو جواب بدم ؟
-مستی ؟
+خب دو سه تا پیک زدم
-چرت نگو تو با دو سه تا اینطوری نمیشی حداقل دو سه تا بطری باید زده باشی کجایی بیام ؟
+نمی دونم
-کی دور و برته؟
+اممممم فک کنم یه پسر جذاب که اونور پیشخونه
-گوشی و بده بهش
+چرا ؟
-بده بعدا می فهمی
▪︎بله؟!
-ام سلام اونجا کجاست من بیام دنبال دوستم
▪︎اینجا بار بِن فیدیچ هست
-ممنونم خودمو سریع میرسونم
بعد از گذشت نیم ساعت تهیونگ و جیمین رسیدن بار
فضای کوچیک اما گرمی داشت میزهای کوچیک چوبی لامپهای ادیسونی اگه به خاطر ا/ت نیومده بودن شاید میشستنو با هم نوشیدنی می خوردن و درد و دل می کردن جیمین زودتر از تهیونگ ا/ت رو پیدا کرد
×ته اونجاست
با چشم جایی که جیمین نشون داد رو نگاه کرد و سریع خودشو به دختر نیمه بی هوش رسوند
# ا/ت
چشاشو خیلی کم باز کرد تار میدید نتونست تشخیص بده کی صداش کرده
# خانم کوچولو چرا مست کردی ؟
+جین هو عزیزم خودتی ؟
قلب تهیونگ از این که کس دیگه خطاب شده بود درد گرفت ، دلش برای دختر روبروش می سوخت حالا که مست بود و تشخیص نداد کی جلوش وایساده دلش می خواست یکم حال خوب بهش تزریق کنه
# آره عزیزم خودمم
از حرف تهیونگ جیمین شوکه شد چی داشت می گفت و سوالی نگاهش کرد
تهیونگ ابروهاشو بالا انداخت و به دوستش فهموند که چیزی نیست
دو پسر درگیر چش ابرو اومدن بودن نفهمیدن کی دختر خودشو تو بغل تهیونگ جا کرد و سرشو تو سینه تهیونگ پنهون کرد شروع کرد به هق هق گریه کردن
+دلم برات تنگ شده بود کجا بودی ؟ همه بهم گفتن مردی من باور نکردم ، بهم انگ دیوانه زدن
تهیونگ از شنیدن این حرفا اونم از دختر مغرور و سر سخت روبروش تعجب کرد و به یاد آورد هرچی نباشه اونم یه دختره و احساس داره از بد روزگار انقدر خشن شده ناخداگاه موهای ابریشمی دختر رو نوازش کرد و بوسه کوچیکی روی موهاش زد و گفت
# متاسفم من چند ساعت بیشتر پیشت نیستم
دختر خواست سرش و بلند کنه و به عشقش که چهار سال بود ندیده بودش نگاه کنه اما تهیونگ ترسید که مبادا دختر بشناستش و سو برداشت کنه برای همین بیشتر تو آغوشش فشار داد
+بیا بشینیم نمیتونم زیاد سرپا وایسم
# باشه عزیزم هرچی تو بخوای
جیمین خیلی آروم از تهیونگ پرسید
×ته داری چه غلطی می کنی
# نمی بینی حالش خوب نیست دارم آرومش می کنم وایسا
همین طور که دختر تو بغلش بود سمت صندلی بار رفت و نشست خواست دختر رو هم بشونه اما دختر تو یه حرکت ناگهانی رو پای پسر نشست و دستاشو دو طرف صورت پسر گذاشت و لباشو با دلتنگی روی لبای پسر متعجبش گذاشت و با ولع شروع به بوسیدن کرد
تو این هفته ای که گذشت دومین بار بود که بوسیده میشد توسط دختر اما دو بوسه متفاوت یکی با نفرت و دیگری با لذت
چقدر بوسه دوم به مذاق تهیونگ خوش اومده بود و ناخداگاه اون هم با ا/ت همراهی کرد و انگشتهای کشیدشو دور کمر باریک ا/ت قفل کرد و اونو به خودش نزدیک کرد طوری که روی آلتش قرار گرفت و برای لحظه ای بوسه رو متوقف کرد و به پایین تنه هاشون نگاه کرد که چطوری به این حال دراومدن که ا/ت مجدد سر تهیونگ رو بالا گرفت و بوسه رو ادامه داد
جیمین ناباورانه سر تکون داد و از تهیونگ ناامید شد و فکر می کرد دوستش در حال اقفال دختر روبروش هست نگران از این که تهیونگ رو کسی تو این حال ببینه و عکس یا فیلم بگیر بار خالی از آدم بود تصمیم گرفت بره و جلو ورودی اصلی منتظر چو بمونه
تهیونگ و ا/ت نفس کم اوردن و بوسشون تموم کردن البته تهیونگ تموم کرد ولی هنوز دختر تو بغلش داشت بوسه میزد به لباش گونش فکش و آخرین جایی که سراغش رفت گردنش بود
در حین بوسه زدن به گردن تهیونگ زبونش رو هم روی گردن پسر میکشید همین کارش باعث شد بود که آلت تهیونگ تیر بکشه و اونو تحریک کنه باورش نمیشد با یه بوسه انقدر تحریک بشه که به خودش اومد و متوجه شد دختر تو بغلش شیطون شده و داره گردنش رو مارک می کنه لعنتی نکن نمی تونم جمعش کنم ، از طرفی اعتراضی به ا/ت نکرد گذاشت هر کاری دوست داره بکنه
+عزیزم دیگه جایی نرو
# هیجا نمی رم
+مراقبم باش
# هرچی خانم کوچولو بگه
مثل این که لقب و دوست داشت احتمالا پسر مورد علاقش اینطوری صداش می کرد
دختر سرش رو ،رو شونه تهیونگ گذاشت و خوابید تهیونگ از موقعیتی که داشت کلافه بود دختری تو بغلش خواب بود و به طرز عجیبی تحریکش کرده بود می خواست زودتر این شرایط خلاص بشه
×بد نگذره
# زر نزن نگاه کن تو چه شرایطیم
×چرا مگه شرایطت چشه ، چند دقیقه پیش داستان چیز دیگه ای بود داشتی حال می کردی
# چرت نگو
×اوهوم تو راست میگی
تو حین کل کلشون چو رسید و صحنه ای که دید و باور نمی کرد ا/ت رو پای تهیونگ بود و این اصلا خوب نبود
"زمان حال_توکیو_ژاپن_ پل رنگین کمان"
* چطوره بهت نشون بدم بلکه یادت بیاد
گوشی و سمتم گرفت ویدئو رو پلی کردم خدای من این من بودم ؟ از چیزی که میدیدم باور نمی کردم به تهیونگ نگاه کردم با اخم نگام می کرد یعنی واقعا این من بودم
جاشوآ گوشی رو از تو دستم قاپید
*شرط اصلیم اینه یک ماه با تهیونگ باش هم ماشین و میدم چو هم این ویدئو دست به دست نمی چرخه
-------------‐--------------‐-----------------------
‐--------------------
هلو گایز
این قسمت چطور بود درست حدس زده بودید یا نه ؟
نظرتونو راجب فلش بک بهم بگید
YOU ARE READING
قلب آبرنگی من
Romanceا/ت برای این که دوستش چو رو تو کنسرت بی تی اس همراهی کنه به کنسرت میره و غافل از این که یک اتفاق تو فن میتینگ کل زندگیشو متحول میکنه و قسمت از وجودش که سیاه و تاریکه و مدتها بود که خاموشش کرده بود دوباره فعال میکنه چه کسی می تونه اونو از حالت جدیدش...