قسمت ۴۲

238 15 9
                                    

تیکه های کوچیکی از قسمت قبل جهت یادآوری
+چو ، تنها چی کار می کنی ؟ (اتفاقی افتاده؟)
-هیچی با وایولت خوش می گذرونم ( وایولت ؟!)
منظورش چیه ؟
+کلاسات به کجا رسیده با شاگردت چی کار  می کنی ؟
(از جیمین خبر داری؟)
-هنوز دارم می خونم واسه مدرکم ، شاگردم خیلی دردسر ساز بود دیگه بهش درس ندادم (جیمین تو دردسر افتاده و ازش فاصله گرفتم)
-------------‐--------------‐-----------------------
‐--------------------
× ا/ت من دارم جون میدم به هرچی که اعتقاد داری بگو چخبره ؟
+جیمین قسم می خورم نمی دونم، جایی که بودم کسی بود و نتونست حرف بزنه رمزی گفت که اونو با تو تهدید کردن ، اخلاقش از توکیو عوض شده تو توکیو اتفاقی برات نیوفتاده ؟
-------------‐--------------‐-----------------------
‐--------------------
°من ؟ به من چه ربطی داره ؟
-فعلا بمب دست شماست
°منظورت چیه ؟
-یعنی می خوای بگی تو با جاشوآ تو رابطه نیستی ؟ باور کنم خبرا شایعس؟
پوزخند بدی روی لباش اومد ، حتما باید راجع این موضوع با ا/ت حرف بزنم
-خانم بادیگارد  اجازه دارم برم سرویس بهداشتی یا نه ؟
°نمی خوای ببینی کی برنده میشه ؟
گوشه لبم کش اومد و سعی برای پنهان کردنش نداشتم
-مشخص نیست؟
°هه ، شما دوتا میگین با هم کاری ندارین ولی نمی دونم چرا نمی تونم باور کنم ؟
-این دیگه مشکل خودته ، این که من با ا/ت قطع رابطه کردم دلیل بر این نیست که یک دفعه تبدیل به راننده تازه کار میشه هوم؟
-------------‐--------------‐-----------------------
‐--------------------
اسکرین داخل ماشین شماره ناشناسی رو نشون می داد کنجکاو شدم یعنی باید جواب بدم ؟ کیه این وقت شب ؟ حس خوبی نسبت بهش نداشتم
-جواب ندم بهتره
بعد از چند ثانیه تماس قطع شد و از تو آینه ها سریع چک کردم کسی تعقیبم نکنه  پارکینگ پاتوقی که چهار سالی بود توش رفت و آمد نداشتم رسیدم خاطرات آخر هفته ها پارتی های خفنی که تو این محوطه به شدت پرت که عقل هیچ نبی بشری نمی‌رسید که چهارتا کانتینر ۴۰ فوتی پوسیده که به طرز خاصی رو هم سوار بودن و از درون به شدت شیکش چیزی بروز نمیدادن مال یه سری بچه پولدار بود که هر جور امکاناتی توش داشت آه صدا داری کشیدم از خاطراتی که مثل شلاق تو سرم فرود اومد لرزیدم چون نه جین هو زنده بود و نه جانگمینی که با عشق نگام کنه از یاد خیانتی که بهم کرده بود لرز ریزی تو بدنم حس کردم
-------------‐--------------‐-----------------------
‐--------------------
قبل از این که چه کسایی داخل بودن تو بغل کسی فشرده شدم یک مرد که به شدت بوی آشنایی داشت کسی که مدتها بود از خودم دورش کرده بودم اجازه دادم چشمام بسته بشه بعد چند دقیقه مقدار کمی ازم فاصله گرفت
و با دو دستش صورتمو قاب کرد
×خوبی ؟
-------------‐--------------‐-----------------------
‐--------------------
*خب من شدید فن ا/ت و چو شی شدم بنظرم اونا خیلی باحال و خفنن خودت که دیگه درجریانی فن کسی باشی چش نداری با کسی ببینیش
تو جوابش فقط جیمین چش غوره رفت
-------------‐--------------‐-----------------------
‐--------------------
+چو خوبی ؟
اولین واکنش از طرف ا/ت گرفتم و سمتم شیرجه زد و مثل جیمین بغلم کرد با این تفاوت که تو بغلش گریه کردم
با ضعیف ترین لحن ممکن بهش گفتم 
-با جانگمین کات کردم اتاقتو میدی من ؟
برعکس من ا/ت خیلی شوکه شد و بلند ری اکشن نشون داد
+چی
از حرف ا/ت جیمین نیم خیز شد
×چی شده ؟
-هیچی
ا/ت خیلی گیج به سه پسر پشت سرش و بعد به من نگاه کرد
+یعنی چی هیچی ، با من بیا
نگاه زوم شده سه پسری که نمی دونستن باید نگران باشن یا نه ازم تا زمانی که از هال سمت حیاطی که وسط کانتینرها درست کرده بودیم و آکواریومی که وسطش بود هنوز توش ماهی داشت شدیم
-واو کی به اینا غذا میده
+هرکی که گذرش این وری بیوفته بهشون غذا میده یادت که نرفته اینجا برای هممون بود هر ده نفرمون
-ولی ما دوتا ۴ ساله پا توش نذاشتیم
نفس صداداری کشید
+درسته ، حس می کنم نیاز به جای جدید داریم که برای خودمون باشه ما و پسرا با پول امشب فک کنم بتونم یه جایی و جفت و جور کنم که کسی فعلا ازش بو ببره اینجا خیلی امن نیست
-میدونم
+تو چرا با جانگمین کات کردی ؟
-آه داستانش مفصله
+من اینجام و تا خود قیامت هم واسه تو وقت دارم
"فلش بک سئول یک ماه قبل"
از اتفاقات که توکیو افتاده بود به شدت ترسیده بودم و نیاز داشتم پیش کسی باشم که فعلا با آدم هایی که تو این چند ماه شناخته بودم هیچ آشناییتی نداشته باشه چه کسی بهتر از جانگمین نه از اتفاقات توکیو می دونست نه از بی تی اس خوشش میومد و با اکیپ قدیمی خیلی صمیمی بود که بدونه چه خبره از این که سر زده برم خونش حس خوبی نداشتم ولی دلم می خواستم ببینمش اگه الان نیازش دارم پیشش نباشم پس کی باشم ؟
سرمو سمت پنجره تاکسی چرخوندم و فضاهای سرسبزی که تازه داشت جاشو به ساختمان‌های بی روح شهر تغییر می داد داشت میزان نزدیکی به شهر که هر لحظه بیشتر می‌شد حس دلشوره تو وجودم بوجود اورد بعد از ترافیک سنگینی که نزدیک به یک ساعت اسیرش بودم جلو خونه جانگمین با یه چمدون ایستاده بودم مجتمع مسکونی ویلایی که پولدار بودن ساکنان داخلش رو از روی دیوارا و پنجره های قدی به رخ مخاطب تو خیابون می کشید دسته چمدون و گرفتم وارد راهرو اصلی ساختمون شدم بدترین ضد حال ممکن جلو روم خود نمایی می کرد کاغذ روی در آسانسور که با فونت قرمز رنگی نوشته بود آسانسور به علت تعمیرات تا اطلاع بعدی بلا استفاده است
لعنتی زیر لب بخاطر شانس گندم فرستادم از دسته چمدون نچندان سبکم گرفتم و سه طبقه بالا رفتم نفسم بخاطر فشاری که چمدون بهم وارد کرده بود بالا نمیومد
رمز در و زدم وارد خونه شدم صدایی از تو اتاق جانگمین میومد صدایی که به هیچ عنوان دلم نمی خواست بدونم مال کیه صدای ناله ای از روی شهوت
-پورن میبینه ؟
با اخمایی تو هم سمت اتاق حرکت کردم هنوز در و باز نکرده بودم که با صدایی که شنیدم حس کردم دیگه قلبم نمی زنه
◇جانگمین سریع تر
این نمی تونه واقعی باشه یعنی نباید باشه ناخداگاه دستگیره رو فشار دادم دو نفری که روی تخت به هم دیگه پیچیده بودن که از قضا دوست پسرم نقش فاعل و داشت
با باز شدن در سر هر دو سمت من برگشت نگاه های ترسیده و شوکه جفتشون نشون از این بود که قطعا منتظر مهمون ناخونده نبودن
◇تو کی هستی ؟
لعنت بهش ،چرا فراموش کردم اون لعنتی بهم خیانت کرده ؟!
دختری که تا به امروز یاد ندارم دیده باشمش نفر اولی بود که به خودش اومد و پرسید دقیقا سوالی که من می خواستم از جانگمین بپرسمو پرسید پسر روبروم انگار روزه سکوت گرفته بود و حتی کوچیکترین صدایی تو پزیشن مسخره ای که هنوز ازش خارج نشده بود مات فقط بهم زل زده بود
-واقعا حالم ازت بهم می خوره کثافت
وسریع از اتاقی که بوی شهوت و منی پر بود بیرون زدم دلم می خواست با تمام وجودم برای خودم عزاداری کنم با این اتفاق پکیج بد بختیام تکمیل شد و نمی دونستم دقیقا کارما داره واسه کدوم کارم اینطوری رگباری شکنجم می کنه یک طبقه پایین رفته بودم و صدای دمپایی هایی که با سرعت سعی می کرد به من برسه رو میشنیدم الان باید خوشحال باشم دنبالم اومده یا گریه کنم از این که صحنه تو اتاق از جلو چشم دور نمیشه
پایان فلش بک حومه سئول پاتوق زمان حال "
-و خب همین طور که داشت با عجله پایین میومد پاش لیز خورد و افتاد بعدا از یکی از بچه ها شنیدم پاش شکست
+حقشه عوضی ، اصلا بهتر حالم خوب شد
آه کشیدنم جدیدا روتینی از لایف استایل جدیدم شده بود و هیچ علتی هم برای ترک کردنش نمی دیدم
+خب راجع به جیمین
-آه،.... جیمین چی ؟
+به اون بی حسی هنوز یا ...
-یا چی ؟
+دوسش داری ؟
-ا/ت دیونه شدی ؟ من از وقتی یادم میاد عاشق جیمین بودم
+منظورم به عنوان طرفدار نبود
-منم اجازه ندارم جز طرفدار بودنش جور دیگه بهش نگاه کنم
+بیخیال یعنی تا حالا متوجهش نشدی که داره واست جون میده ؟
-جون میده ؟ بی خیال ا/ت داری توهم می زنی
اخم غلیظی کرد
+من توهم نمی زنم
-پس از کجا میدونی ؟ تهیونگ بهت چیزی گفته ؟
+نه
-پس چی ؟
+شاید خودش بهم گفته باشه انقدر ناتوان شده باشه انقدر دور از دسترس بوده باشی که بیاد به من اعتراف عشقیشو بکنه
-امکان نداره
+اگه بگم جلوم نشست یه شیشه مشروب داد بالا و از کارایی که کرده مثل سگ پشیمون بوده اعتراف کرده و حاضره الان بگی بمیر بمیره
گیج تر از حرفی که میزد بودم
-چی داری میگی ؟
+میگم دوبار مست جلو من اعتراف کرده می خوادت اسکول
-کی این حرف و زد ؟
+اولین بار .....یادته گفتی حس می کنی تو خواب جیمین  و دیدی ؟
-اره
+خب عزیزم اون خواب نبود جیمین واقعا اون شب اومد جلو در خونه و واسم اشک تمساح ریخت و گفت که تو دلش چه خبره و ازم خواست که تا صبح پیشت بمونه و از این دراما بازی ها
با نا باوری زل زده بودم به آکواریوم و ماهی های رنگارنگی که داشتن تو دنیا آبی رنگ خودشون شنا می کردن
-دومین بار کی بود ؟
+خب چند شب پیش یادمه واسه مسابقه با وایولت داشتم کل کل می کردم که بهم پیام داد گفت که میخواد ببینتم منم خودمو چس کردم گفتم تهیونگ نمی ذاره بیام شب بیرون اینا و خودش اومد پیش ما و یه دورم جلو من لایو برات مست کرد خلاصه از ۱۰ پیامش هر ۱۰ تاش از تو می پرسه
با لبخند احمقانه ای بهم زل زد
-نمی دونم چرا حس می کنم یه جوری داری اعقراق می کنی قضیه رو
+شاید دلم می خواد دوست ترشیدمو بندازم به یه بچه خوشگل که دوسشم داره
پوزخند زدم بهش
-مگه جانگمین خوشگل نبود ؟
+آیش ول کن اون حروم زاده رو
-ا/ت باید حرف بزنیم راجع به جاشوآ
از حرفی که زدم با لحن خیلی جدی جواب داد
+می دونم ولی اینجا نه جلو بقیه چون اوناهم دیگه جزئ از ماجرا شدن نمیشه بدون اونا تصمیم گرفت خصوص جیمین و تهیونگ
دست خودم نبود ولی خندم گرفت
+یااااا بهتره دلیل به شدت قانع کننده ای داشته باشی واسه خندت
-یه دفعه یاد حرف جونگکوک افتادم لیترالی برگشت گفت فن بوی منو توعه و بیشتر تو
از حرفم جا خورد
+چی چیه منه ؟
-فن بوی
+به چه دردی می خوره ؟
از مسخره بازیش خندم گرفت و از جام بلند شدم و ا/ت هم به طبعه از من بلند شد
وارد هال شدیم جیمین از استرس گوشه ناخنشو می جوید با دیدن ما دست از کارش برداشت و منتظر نگام کرد از حرفایی که ا/ت بهم زده بود یکم خجالت کشیدم سرمو پایین انداختم 
دست ا/ت پشتم قرار گرفت و با ملایمت به سمت جلو هول داد طوری که روبروی جیمین قرار گرفتم جیمین از پایین نگام می کرد نگاه منتظر، پر از سوال چشماش یک ثانیه هم ثابت نمی موند همش در حال چرخش بود تو عمرم فکر نمی کردم جیمینو انقدر جدی ببینم
+جیمین شی کنارت جا هست دوستم کنارت بشینه ؟
به نیم رخ ا/ت نگاه کردم حدس این که به جیمین چشمک زد کار سختی نبود
×البته چرا که نه
لبخند آرامش بخشی بهم زد و دلم می خواست تو بغلش خودمو گم کنم اما ترجیح دادم این فکر و فقط تو سرم دفن کنم و خیلی گیج کنارش نشستم
-بچه ها جاشوآ نمی دونم سر چی می خواد انتقام بگیره  از ا/ت ، وایولت هم همدست اون لعنتیه هر کاری میگه می کنه در واقع معشوقه اون عوضیه اصلا نفهمیدم اینا کی با هم لینک شدن
# اول از همه باید علت انتقام رو پیدا کنیم وگرنه داریم درجا می زنیم ازمون کلی عکس و فیلم داره
+درسته و اصلا دلم نمی خواد که اون حروم زاده عکسای منو تهیونگ و جایی پخش کنه ، یه چیزایی از تو بار داره یادم میاد من حس می کنم تو اون بار با وایولت بودم
-خدای من
+چو باید اطلاعاتمون و کنار هم بذاریم بلکه به نتیجه برسیم
-اوکی
+تو توکیو اسلحه گذاشت رو سر تهیونگ
-بعدم با فیلمتون تهدید کرد
+بعدم تورو با جیمین تهدید کرد
از حرفش ناراحت به جیمین نگاه کردم لبخند آرامش بخشی زد و گفت
×مهم نیست عزیزم
قلبم از عزیزم خطاب شدن آدرنالین تو خونم جریان پیدا کرد از هیجان خودشو به در و دیوار قفسه سینم میزد سرمو پایین انداختم
-دیگه چی کار کرد ؟ امشب حرفی نزده بهت
# چرا گفتی بر خرمگس معرکه لعنت
تهیونگ با اخم خطاب به ا/ت گفت
+چرت و پرت می گفت ، چیزی مهمی نبود
×ولی شاید باشه
نفس صداداری کشید
+گفت از دوست پسر جذابم اجازه گرفتم اومدم یا نه که گفتم اونش به تو ربطی نداره
تهیونگ به یه هوم خفه بسنده کرد
*اینجا ماله کیه ؟ یعنی منظورم اینه امنه ؟!
-اینجا مال من، ا/ت ، جانگمین، جین هو ، امیر، وایولت،  نیکی ، جی جی ، سم و شارلوت
*بقیه اکیپتون کجان ؟ من تا حالا ندیدمشون
+جین هو که مرده ، جانگمین که به چو خیانت کرد
از حرف ا/ت پسر کنارم سوپرایز شده نگام کرد که نگاه بدی به ا/ت کردم ولی چیزی نگفتم
+جی جی و نیکی ازدواج کردن و بچه دار  شدن از اکیپ تقریبا کشیدن کنار امیر گاهی میاد کره بیشتر تو دبی فعالیت می کنه بقیه هم میان و میرن ولی چون ما بیشتر از چهار ساله که اینجا نیومدیم برای همین شک نمی کنن که ما اینجا باشیم
# خب ، چو تو از کجا میدونی که جاشوآ با وایولت رابطه داره ؟
-اتفاقی دیدمشون که همو میبوسن
×که اینطور
*به کی میشه اعتماد کرد ؟
سوال خوبی بود به کی میشه اعتماد کرد ؟
-+ نمی دونم
من و ا/ت هم زمان گفتیم
-شاید امیر یا نیکی و جی جی اونا دوستای خوبی هستند
+می تونیم کاری کنیم که امیر امشب بیاد اینجا و ازش اطلاعات بگیریم ؟
از حرف ا/ت سه پسر اتاق با جبهه و ترس به ما نگاه کردن -چرا اینطوری نگاه می کنین ؟
×ما نمی دونیم اون کیه
-جیمین شی نترس اون به دیدن سلبریتی ها عادت داره
جیمین دهن باز کرد چیزی بگه ولی منصرف شد
# منظور جیمین به خاطر امنیت شما بود
لبمو گاز گرفتم
+نترسید من به امیر اطمینان دارم
-باید بفهمیم چه خبره چیزی از چشم ما جا مونده که حس می کنم بقیه اکیپ می دونن جز منو ا/ت
بقیه حرفی نزدن
+پس زنگ بزنم ؟
# اره زنگ بزن
ا/ت شماره امیر و گرفت و روی اسپیکر گذاشت
-------------‐--------------‐-----------------------
‐--------------------
سلام سلام ، نمی دونم بعد چند ماه ولی اومدم با دست پر هم اومدم
دوست داشتم خیلی زود تر از این چیزا آپ کنم اما هرچی می نوشتم دوست نداشتم و هی متن و عوض می کردم این پارت قسمت کوچیکی جهت یادآوری اتفاقات قبل و قسمتی از قسمت بعد هست امیدوارم فصل دوم رو مثل فصل اول دوست داشته باشید

قلب آبرنگی منWhere stories live. Discover now