خب اول از همه بگم تا به امروز تو هیچ جا این حجم ننوشته بودم خدایی خیلی با وسواس نوشتم و چندین پارت نوشتم و پاک کردم چون چندین فلش بک داشت هیچکومو نذاشتم چون خیلی طولانی میشد پس گذاشتم برای پارتای بعد امیدوارم نبود این چند وقت و به خوبی جبران کنه
⚠️این قسمت خاکبرسری داره (+۱۸) پس لطفا اگه زیر قانونی هستید یا حس می کنید تو روحیتون تاثیر منفی می زاره نخونید ممنونم+ داری حسودی می کنی ؟
وی کوچولو بین ابروهاش شکل گرفت
# نه کی گفته ؟!
نمی دونم چی شد ولی دست خودم نیست بدون این که به بعدش فکر کنم بغلش کردم دست راستمو نوازش وار پشت سرش کشیدم
+هی آروم باش چیزی نیست
انگار از کارم شوکه شده بود چون بدنش سفت ترین حالتی بود که تاحالا لمس کرده بودم حاضرم شرط ببندم که حتی نفسم نمی کشه نمی دونم چقدر تو این حالت بودیم که صدای جیمین دراومد
× هیییییی ، منم اینجاماااا، اونی که حالش بد بود من بودم
حس کردم صورتم از حرفش رنگ گرفته بود بدون این که تهیونگ و نگاه کنم ازش جدا شدم
بروی خودم نیوردم چی شده و به سمت جیمین چرخیدم و لبخند مهربونی بهش زدم
+جیمینا نظرت چیه شات بعدیم بزنیم تا سر درد نشده شات اولی ؟
×فکر خوبیه اگه باز نرید تو هم
چش غوره کشندهای بهش رفتم که با خنده کیوتش همراه شد
مجدد تهیونگ شات بعدی هم پر کرد
×خب این سری به مناسبتی بخوریم ؟
+لوپ بدبختیای من
# لوپ بدبختی ؟
+آره انگاری قرار نیست تموم بشه
از این که این چند وقته با تهیونگ راحت بودم و باهاش بدون دعوا حرف می زدم تعجب کرده بودم چرا ؟ مگه ما با هم دشمن قسم خورده نبودیم ؟ چی شد به اینجا رسیدیم انقدر راحت راجب بزرگترین احساسات و کارهامون حرف می زدیم ؟
# با توام چرا جواب نمیدی ؟
+چی ؟! متوجه نشدم
لعنتی الان فکر می کنه یا مستم یا عاشق دلخستش که حرفاشم نمی فهمم
# میگم مشکلی باز پیش اومده
نفس صدا داری کشیدم
+ولش کن خودم حلش می کنم
وی بولدی وسط پیشونیش دهن کجی کرد
# اگه به من مربوطه باید بهم بگی
+نه نیست خودم حلش می کنم
انگار قانع نشد ولی ادامه هم نداد
+خب کسی ایده یا نظری نداره ؟ به همین مناسبت بزنیم؟
×به سلامتی لوپ بدبختیای ا/ت
لبم به سمت راست متمایل شد
+به سلامتی
شاتا رو زدیم بهم ولی انگار ذهن تهیونگ بدجوری درگیر بود سعی کردم امشب بهش اهمیت ندم نه به ذهن منحرفم نه کارای پسرا از جام بلند شدم
# کجا میری ؟ نگو با دو تا شات به این سبکی گرفتت ؟
+ یا راجب من چی فکر کردی؟ الان برمی گردم
×آخه یدفعه کجا ؟
+میرم سیگارمو بیارم بدون اون اصلا بهم حال نمیده
این چند وقته که پیش تهیونگ بودم بخاطر این که اذیت نشه سعی می کردم خیلی کم سیگار بکشم که دودش به ریه و حنجره اش آسیب نزنه با این که خودم خیلی سختی کشیدم سعی کردم آداب مهمون بودن رو درست ادا کنم
# اوکی
ازشون دور شدم صداهای نا واضحی پشت سرم میشنیدم
× ته ته اون لیمو رو بده بریزم رو صدف مزه زهرمار میده بی لیمو
# اوکی
×ا/ت چرا مزه نمی خوره همش سِیک میره بالا
# من چمیدونم لابد اینطوری دوس داره
نفس راحتی کشیدم وارد اتاقی که روزای گذشته رو گذرونده بودم کردم
اولین بار بود که بهش توجه می کردم، اتاقی به بزرگی شاید ۳۰ تا ۳۵ متر با کف پارکت چوب گردو تیره دیوارهای کرم مایل به زرد که بهم حس قدم زدن تو گندم زار و میداد پُلی بین تیرگی و روشنایی مبلمان اتاق هم مثل پارکت از چوب درخت گردو با این تفاوت که کنده کاری هایی روی خودش داشت و اون کنده کاری ها با رنگ طلایی تزئین شده بودن واقعا چطور متوجه این حجم از زیبایی و دلبری اتاق نشده بودم لوستر برنجی که با کریستال های اتریشی تزئین شده بهم اعلام وجود کرد "لعنتی مگه چقدر پولداری که همچین چیز سفارشی و برات ساختن اونم واسه اتاق مهمان؟" سعی کردم دیگه بیشتر از این به اتاق توجه نکنم و فکرمو روی جعبه سیگاری که بخاطرش اومده بودم بدم کجا گذاشته بودم ؟ یاد آخرین بار که تو بالکن اتاق در حال دود کردن سیگارم بودم و توی دفترم دزدکی پرتره ای از تهیونگ می کشیدم افتادم
+لعنتی تو آدم بشو نیستی
آهی کشیدم و سمت بالکن رفتم جعبه سیگار و فندکمو از روی میزی که بود قاپ زدم از منظره دیدنی روبروم دست کشیدم و سعی کردم سمت دو تا پسری که فکر می کنم خیلی وقته منتظر گذاشتم برگردم سمت در اتاق با عجله حرکت کردم و در و باز کردم سینه به سینه تهیونگ قرار گرفتم فاصله میلیمتری بقدری کم که گر گرفتنش بخاطر الکی که مصرف کرده بود و حس می کردم آب دهنمو صدا دار قورت دادم سعی کردم بالا رو نگاه کنم تو چشاش انگار رگاش ترکیده بود و قرمز بود به خاطر الکل بود یا عصبانیت ؟
# کجایی پس ؟ چند تا شات بی تو بریم ؟
+ شات بی من زدید ؟
# مثل این که حواست نیست نیم ساعت اومدی چپیدی تو این اتاق لعنتی نمیگی دو نفر منتظرتن؟
"اوه شت نیم ساعت زمان زیادیه واسه ندید بدید بازی"
+داشتم.....ام.....داشتم دنبال سیگارم می گشتم ولی پیداش نمی کردم
# روی میز بالکن بود می پرسیدی بهت می گفتم
+تو از کجا می دونستی ؟
مکس کرد
# مهم نیستش بیا
+اوکی
مثل بچه های حرف گوش کن پشت سرش راه افتادم
تیشرت سفیدش که بدن ورزیدش از زیر تیشرت معلوم بود و شلوارک خاکیش که پاهای کشیده و دوقلو های ساق پاش عجیب برام دلبری می کرد به نمایش گذاشته بود امشب معلوم نیست چمه لعنتی
×ا/ت کجایی خسته شدم از بس نق نقای اینو شنیدم
# یاااااا من کی نق زدم ؟
×هییییییی ولش کن
# نگفتی کی دل شازدمونو برده ؟
×خب چطوری بگم
# احیانا چو نیست ؟
×انقدر تابلوعم؟
# هرکی که بشناستت می تونه حدس بزنه چیزی بین شما دوتا هست ، خب چرا بهش نمیگی خودتو راحت کنی ؟
×هلووووو صب بخیر ، دختره دوست پسر داره بگم روت کراش زدم ؟ بهم نمیگه گمشو منحرف ؟
# آااااااا اصلا یادم نبود
+این اواخر با چو حرف زدی ؟
×راستش یکی درمیون جوابمو میده یا اصلا نمیده و بعدشم زنگ نمی زنه یه جورایی حس می کنم انگار آویزونشم
+ نه جیمین اینطوری نیست یه مشکلی هست اما نمی دونم چی ، چو خیلی عوض شده اگه تو این ۴-۵ سال باهاش دوست و همخونه نبودم می گفتم آره تو درست می گی ولی یه جای کار می لنگه
# یعنی میگی دوست پسرش اذیتش می کنه ؟
+نه بعید میدونم، شنبه می فهمم
# شنبه ؟
+آره شنبه
خم شدم و از تو جعبه یه نخ سیگارم برداشتم
+ساقی پیک نمی دی ؟
# شنبه چه خبره ؟
+خبر خاصی نیست یه دورهمی سادس بین دوستای قدیمیم که چو ام هست اونجا باهاش حرف می زنم
# خب پس منم میام
فندک از تو دستم لیز خورد و دوباره رو میز افتاد
+ نه لازم نیست ، ممکنه اذیت بشی
# چیه نکنه از بودن کنار من خجالت می کشی ؟
+چرا چرت و پرت میگی ؟
# پس چرا منو می پیچونی امشب از وقتی که با گوشیت حرف می زدی حواسم بهت بود خیلی تو فکری
+نه نیستم تو اینطوری فکر کردی
دیگه ادامه نداد دستشو سمت شیشه الکل دراز کرد و مایع بی رنگ رو داخل شات هایی که رو میز انتظار پر شدن رو می کشیدن ریخت تو این تایم فندکو برداشتم سیگارو روشن کردم انگار خون تو رگام جریان پیدا کرد لذتی که نیکوتین بهم داد چشامو بستم انگار زندگی و بهم تزریق کردن
× ا/ت
+بله
×دوسش داری ؟
چشامو باز کردم و جیمین رو با چشای کنجکاو دیدم
+چیو ؟
×سیگارو ، دوسش داری ؟
+آره تنها رفیقیه که هر وقت نیاز داشتم پیشم بود تو غم تو شادی تو مستی......ام نمیدونم ولی دوسش دارم
×هوم
همین طور که با جیمین حرف می زدم تهیونگ شات و جلوم گذاشت و سیگارو از تو دستم قاپید
+یا چی کار می کنی ؟
# می خوام امتحان کنم
اومدم مخالفت کنم که روی لبای قیطونیش گذاشت و کام سنگینی از سیگارم گرفت که باعث شد سرفه کنه
+مگه مجبوری ، نکن
دستم و دراز کردم که ازش بگیرم اما مانعم شد
# گفتم می خوام امتحان کنم چرا نمی زاری ؟
دوباره سیگارو به لبش رسوند دوباره تست کرد و باز هم سرفه کرد آه صدا داری کشیدم شات و یه ضرب خوردم این سری سریع تر از تهیونگ عمل کردم و سیگارو از دستش گرفتم تو چشاش زول زدم
+بیا اینطوری امتحان کن
از حرفم جا خورد و یه تا ابروشو بالا انداخت
از سیگارم کام سنگینی گرفتم و نزدیک تهیونگ شدم اونم تو جاش جابجا شد دست آزادم و پشت گردنش رسوندم تا آزادی عمل بیشتری بهش ندم، صورتم و نزدیک صورتش بردم لبم با فاصله کمی ازش قرار داشت و بازدم دود سیگار و سمت لبش هدایت کردم و دود رو بلعید اما این بار سرفه نکرد دستم و پشت گردنش برداشتم دوباره تو جام نشستم
×چطور بود ؟
لعنتی، چشم به جیمین افتاد ، جیمین و به کل فراموش کرده بودم تا الان ساکت نشسته بود و نظاره گر لاس زدن من با تهیونگ بود ؟! شِت
# اوم..... بهتر از دفعه های قبل بود
سیگارو تو جا سیگاری خاموش کردم سعی کردم لبخند بی تفاوتی بخاطر کاری که چند دقیقه پیش کردم بزنم
×یا ته ته من حوصلم سر رفته خیلی هم شات خوردم فک کنم بالای ۱۵ تا شات بود برم تو اتاق بخوابم ؟
# خب برو خونت
با لبای آویزون و قیافه کیوت به تهیونگ نگاه کرد و گفت :
×اصلا حالشو ندارم لطفا !!!!
# اوکی برو تو اتاق مهمان بخواب
× مرسی ته ته
از جاش بلند شد و با یه شب بخیر از ما فاصله گرفت
# خب ما چی کار کنیم ؟
ساعت و نگاه کردم نزدیک ۲ بود
+بیا اینجا رو جمع کنیم مام بریم بخوابیم ساعت ۲ عه احيانا تو فردا نباید بری کمپانی ؟
# آه چرا ، یاد اون نبودم، پس بیا جمع کنیم
از جاش بلند شد کمی تعادلش و از دست داد اما سریع صاف وایساد
+ توام مست شدی ؟
# اره ولی اتفاقای دور و برم و تشخیص میدم
+ خوبه
سعی کردم لیوانا و دو تا شیشه رو با هم بردارم
تهیونگم پشت من با دو تا ظرف غذا وارد آشپزخونه شد
شات هارو توی سینک گذاشتم و تهیونگ هم سعی کرد غذا های دست نخورده رو داخل بسته بندی اصلی غذا ها برگردونه من مجدد وارد هال شدم و بقیه ضرف هارو اوردم
+وای چقدر ظرف
تهیونگ غذا هارو تو یخچال گذاشت و سمت هال رفت یعنی باید این همه ظرف و تنها بشورم ؟ این نامردیه
باید برم ازش کمک بخوام
+ام تهیونگ میشه کمکم کنی
دستمالی رو با وسواس روی میز می کشید و بهم نگاه نکرد جواب داد
# چه کمکی ؟
+ظرفا خیلی زیاده کمک می کنی تو شستنش ؟
# نه خیلی خستم
+ اوکی نخواستم
دوباره خودمو جلو سینک دیدم چه فکری کردم رفتم ازش کمک بخوام ؟ مگه دوست پسرمه ؟ دختره احمق
دستکشای سبز رنگشو دست کردم شروع کردم به ظرف شستن چند دقیقه ای میشد که تو فکر بودم اتفاقای اخیر واقعا به طرز مسخره ای عجیب بود چرا من تو اون بار بودم ؟ با کی اونجا رفتم ؟ چرا عین این شست و شو مغزیا هیچی یادم نمیاد؟ جاشوآ از کجا می دونست من اونجام واسم دام پهن کرده بود ؟
دستای یکی سمت ظرفی که داشتم آبکشی می کردم دراز شد نگاه به نفر کناریم کردم تهیونگ بود
# گفتم تو شستن کمک نمی کنم ولی نگفتم تو جمع کردنم کمک نمی کنم
لبخند کمرنگی رو لباش بود صورتش رو به قرمزی می زد سوال اینجا بود چقدر مسته ؟
+ ممنونم
# چرا امشب انقدر نگاه کردنات طولانیه نکنه عاشقم شدی ؟
از حرفش بلند خندیدم
+ جوک قشنگی بود خیلی وقت بود اینطوری نخندیده بودم ممنونم
همچنان لبخند می زد نه عصبی شد و نه ناراحت چی تو سرشه چشاش کل صورت منو می گشت چی رو صورتم بود ؟
+بیا زودتر تمومش کنیم خیلی خستم
# اوکی منم می خوام برم خیلی گرمه
+گرمه ؟ هوا که خیلی خوبه فک کنم اثرات الکله
زیر لب گفت امیدواره
چند دقیقه ای سرگرم ظرفا بودیم تو سرم یه فکر شیطانی افتاد آره خود خودشه اونی که مسته از آب سرد بدش میاد بعد ظرفا بهتره یکم باهاش آب بازی کنم چی میشه مگه ؟! آخرین ظرف هم آبکشی کردم و دادم به تهیونگ تو فکر بود از فرصت استفاده کردم و آب پاشیدم بهش تو جاش پرید و با دهن باز نگام کرد
# چی کار می کنی؟
+دارم خنکت می کنم
# اینطوری خنک نمی شم
ظرف و تو آبچکون گذاشت نمی دونم چرا ولی صدایی تو سرم می گفت دستشو بگیر ببر زیر آب همین کارم کردم
# یاااا نکن خوشم نمیاد
+چرا مگه گرمت نبود ؟
# چرا هنوزم گرممه
+پس....
نذاشت حرفم تموم شه جفت مچ دستم و تو یه حرکت پشتم گرفت با فاصله کمی باهام با اخم نگام کرد تو چشام زل زده بود
# نکن داری دیونم می کنی
+چرا مگه از آب بدت میاد
# نه
+پس چی ؟
# واقعا می خوای بدونی ؟
+آره
# قول بده پشیمون نمیشی
+از چی ؟
# از این
دست آزادشو پشت گردنم گذاشت سرشو نزدیکم کرد لباش رو رو لبم گذاشت و با ولع شروع به بوسیدن کرد مغزم قفل شد تهیونگ داره می بوستم ؟ اونم یهویی؟ به خاطر مستی ؟ لباش ازم فاصله گرفت اما خودش نه نفس گرمش به چونه و گونم می خورد دستشو روی لبم کشید
# این داره دیونم می کنه ، همین یه تیکه داره آتیشم میزنه ، ممکنه فک کنی چقدر مستم که دارم می بوسمت ولی نه، الکل فقط بهم جرأت داد که کاری و تو هوشیاری نمی تونم انجام بدم عملیش کنم
نمی دونم چرا الان باید پسش می زدم یا یه کشیده می زدم بهش ولی دلم می خواست منم بچشم طعم لبایی که بوسیده بودمش اونم یک بار نه بلکه دو بار ولی مزه نکرده بودم خواست بازم چیزی بگه ولی نذاشتم این سری من شروع کننده بودم با این تفاوت که هر دو می بوسیدیم دستای اسیر شدم ول کرد نا خواسته دو طرف صورتش گذاشتم و با انگشتام لمسش کردم نرم بود ، امروز شیو کرده بود ؟ انگشتای کشیدش دور کمرم قفل شد
ضربان قلبمو بالا می برد با نرمی چسبوندتم به کابینت پشت سرم انگشتای شصتش با شیطنت زیر تیشرتم رفت و نوازش وار بالا و پایین حرکت می کرد لذت بخش بود نفسم دیگه بالا نمیومد ازش فاصله گرفتم اما همچنان سرش سمت من کشیده شد پیشونیش و بهم تکیه داد یکی از دستاشو از زیر تیشرتم دراورد روی گونم قرار گرفت شروع به نوازش کرد سرم و به دستش تکیه زدم انگار با این کارم بهش آزادی عمل دادم شروع کرد به گذاشتن بوسه های پی در پی روی گونم و لاله گوشم لرز ریزی زیر دستش کردم متوجه شد ؟ این حرکتش و دوست دارم حس لذت و خواستن بهم میده کنترل دستام دست خودم نبود در حال لمس تنش، عضلات روی شکمش بودم صدای هوم مانندی از دهنش دراومد پس خوشش اومده لبای گوله آتیشش سمت گردم رفت خیس می بوسید تا کشاله های رون پام تیر کشید لذت تمام بود از حس خواستن ؟ خواستن ؟ لعنتی من با تک تک سلولای وجودم می خوامش همین الان تو همین آشپزخونه، مک محکمی از گردنم زد که با آه کشدار من همراه شد
# صداتو دوست دارم خصوصا دلیل آه کشیدنت من باشم ولی جیمین خونس می تونی کنترلش کنی ؟
سرمو بالا پایین کردم
# دختر خوب
مجدد سمت لبام حمله کرد دوباره دستاشو زیر تیشرتم برد اما با این تفاوت که داشت شکممو لمس می کرد زیر دلم از این کارش تیز تیر کشید لعنتی کاملا منو فلج کرده می خوام بدونم اونم مثل من بی تابه یا نه ؟ بیشتر بهش چسبیدم نا محسوس آلت تحریک شدش رو با بدنم لمس کردم فک کنم فکرمو خوند چون وسط بوسه لبخند معناداری زد دستاش سمت سینه هام هجوم بردن و با یه حرکت اسیر دستای تهیونگ شدن به نرمی ماساژشون می داد انگار داره تمام حرفای تو مغزم و می خونه انگار باهاش بارها رابطه داشتم خوب بلده اغوام کنه ناله ای تو بوسه از دهنم در رفت که حرکت دستاشو بیشتر کرد و نیپل سمت راست رو با دو انگشت دایره وار لمس می کرد بوسه رو متوقف کرد با چشای خمار نگام می کرد تیشرتم و با یه حرکت از تنم دراورد و گوشه ای انداخت دو انگشتی که مشغول ماساژ نیپلم بود جلوی لبم اورد
# دوست دارم خیسشون کنی
دو انگشت رو با زبونم لیس زدم و چشاشو بست آه بی صدایی کشید و دوباره همون کارو با سینم کرد چشامو از لذت زیاد بستم
# هووووم دوسش داری ؟
+آره
قرار نیست اون فقط از حالت های حشری من لذت ببره برای همین منم تیشرتشو از تنش جدا کردم بدن صاف و عضله ای و کمی تو پر شو دید زدم
# خوشت میاد
+اوهوم
# پس چرا لمسم نمی کنی ؟
+اینجا نه
# کجا ؟
دستشو از رو سینم برداشتم و با خودم سمت اتاق خوابم رفتم در و باز کردم در کمال ناباوری جیمین تو اتاق من خوابيده بود لعنتی وسط راه وایسادم که تهیونگ از پشت بهم برخورد کرد آلت تحریک شدش بدجوری واسه رابطه اعلام حضور کرد
# چی شد ؟
+جیمین تو اتاقه
# اوووووووو
با دستم خواستم هولش بدم بیرون که روی آلتش گذاشتم آه نسبتا بلندی گفت که سریع دست دیگمو روی دهنش گذاشتم
+هیییش بیدار میشه
اما دستمو از رو آلتش بر نداشتم وقت انتقامه سوییتی
از روی شلوارکش شروع به ماساژ دادنش کردم و به عقب هدایتش کردم باید بریم تو اتاقش این عذاب و تا اتاقش بهش وارد کردم وقتی تو اتاق رفتیم دیگه تحمل نکرد در و با پاش بست منو روی دوشش انداخت به باسنم ضربه زد و رو تخت انداخت روم خیمه زد
# دختر بد باید تنبیهت کنم
+ اوه نه تنبیه خوب نیست
# پس چی خوبه
+این که مال من بشی فقط من
# پس چرا دست دست می کنی ؟ منو برای خودت کن
+با کمال میل
جامو با تهیونگ عوض کردم دستشو زیر سرش گذاشت سرگرم شده نگام می کرد دستمو روی تک تک عضلات شکم تا سینه هاش کشیدم خیره نگام می کرد طوری روی بدنش نشستم که آلت تحریک شدش با واژنم برخورد کنه از لذت چشاش و بست خم شدم و با زبون تک تک خط های شکمش و خیس کردم یکم اذیت کردن ایراد داره ؟ نه فک کنم تازه دوسم داره دلم می خواست کیس مارک بذارم و همین کارو هم کردم انتظار داشتم اعتراض کنه ولی نه چیزی نگفت یه ربع ساعت مشغول زجرکش کردنش بودم از چشاش از تنش آتیش می بارید فک کنم وقتشه
+تو نمی خوای منو مال خودت کنی ؟
جوابی نداد فقط جامو با خودش عوض کرد تو صدم ثانیه شورت و شلوارم رو با هم کشید پایین و پاهامو از هم فاصله داد
# پرستیدنی ای خانم سونگ ا/ت
دستش رو اول روی سینه هام و بعد روی شکمم کشید با دست آزادش دو انگشتشو تو دهنم فرو کرد
# خوب خیسش کن
از تو دهنم در آور و روی کلیتوریسم به حالت دایره وار حرکت داد انگار افسارم و به دست گرفت با صدای بلندی ناله کردم بهم توپید
# جیمین اتاق بغله
و خم شد بوسه خیسی و شروع کرد و حرکت تند روی کلیتوریسم ادامه داد و بدون هشدار آلت لعنتیشو واردم کرد چند دقیقه ای هیچ کدوم تکون نخوردیم
# اوکیه یا همچنان وایسم؟
+ نه اوکیه حرکت کن
-------------‐--------------‐-----------------------
‐--------------------
•یااااااا ا/ت چرا اونجایی بیا یه شات بخور برات خوبه از اون پکری درمیای
+نمی خوام
•بابا چیزی نشده یه باخته دیگه
+وایولت اون یه باخت نبود یه تهدید بود
# ا/ت بیدار شو ا/تتتتتت
با تکونای بعدی از خواب پریدم
# هی خوبی ؟ آب می خوری ؟
+چی شده ؟
# داشتی کابوس میدیدی
+ساعت چنده ؟
# نزدیک ۷ صبح ، چی خواب دیدی ؟
+نمی دونم ولی درباره بار تو ژاپن بود
# بن فیدیج؟
+آره
آب دهنشو قورت داد
# چی دیدی ؟
+فهمیدم با کی رفتم اونجا و چی شده !!!
YOU ARE READING
قلب آبرنگی من
Romanceا/ت برای این که دوستش چو رو تو کنسرت بی تی اس همراهی کنه به کنسرت میره و غافل از این که یک اتفاق تو فن میتینگ کل زندگیشو متحول میکنه و قسمت از وجودش که سیاه و تاریکه و مدتها بود که خاموشش کرده بود دوباره فعال میکنه چه کسی می تونه اونو از حالت جدیدش...