قسمت ۳۵

365 31 10
                                    

با تکون خوردن پلکای دختر فهمید باید بره اما می خواست بیشتر بمونه علی رغم میل باطنیش بلند شد تو دلش خوب بخوابی به دخترک گفت و بیرون رفت در و نبسته بود که صدای جیغ دخترک و شنید
بدون فوت وقت وارد اتاق شد صدای مکرر جیغ هایی که می زد می شنید دستپاچه شده بود نمی دونست چی کار کنه که دخترک گریون مقابلش که از فرط گریه پوست سفید صورتش به قرمزی می زد آروم کنه
تهیونگ سعی کرد طوری که ا/ت رو بیشتر از این نترسونه نزدیکش بشه و کنارش بشینه
# شیش.... هی آروم باش..... چیزی نیست.... ببین جات امنه..... پیش منی ..... نگاه کن کسی اینجا نیست پیش منی
سعی کرد با هر جمله ای که میگه نزدیک ا/ت بشه و در آخر به قدری نزدیک شد که بتونه اشکهای صورتش رو با انگشت شست لمس کنه از فاصله کمش بزاق دهنش و قورت داد که نگاه ا/ت سمت سیب گلوش رفت آروم شده بود بی صدا اشک میریخت تهیونگ برای بار هزارم خودش رو فحش داد که از پیش ا/ت رفته بود
# بهتری ؟
باصدای گرفته جواب داد
+ببخشید ترسیدم
# از چی؟
+خواب بد دیدم و بعد جای نا آشنا بیدار شدم
# دلم نیومد بیدارت کنم خیلی امروز تحت فشار بودی فکر نمی کردم بترسی معذرت می خوام
تهیونگ با حرفی که زد شوکه شد کی انقدر رام دختری شده باشه که بخواد عذرخواهی کنه؟
چرا هنوز قلبش درد می کرد و ناراحت بود از شرایط دختر ؟
از این که نمی دونست چه حسی نسبت به کسی که جلوش نشسته بود داره متنفر بود
ازش متنفر بود ؟ دیگه نه
دلش می خواست حرصشو دراره؟ بعضی وقتا
نسبت بهش حسادت می کرد ؟ آره دلش می خواست گردن پسرای دورشو بشکنه
می خواست باهاش وقت بگذرونه ؟ آره بیشتر از هرچیزی
به سوال آخر تو سرش رسید نفسش حبس شد
عاشقش شده بود ؟ جواب قطعی نداشت گیج بود از احساسش نسبت به دخترک
چرا هر سری به این سوال می رسید حس می کرد خون تو رگای دستش خوب جریان نداره سر انگشتاش از شدت هیجان سر میشه
مغزش قفل کرده بود
حرفای نامجون تو سرش حسابی اعصاب نداشتشو بهم ریخت ، بیشتر تحریکش می کرد
"فلش بک توکیو محل اقامت‌ گروه بنگتن"
نامجون از فرط عصبانیت فک صورتش رو منقبض کرده بود
_تهیونگ هیچ می دونی چه غلطی کردی؟ اون ویدئو دیگه چه کوفتی بود  ؟
# هیونگ معذرت می خوام
_معذرت می خوای ؟ فک کردی بچه بازیه ؟ بی شعور دهن خودت و مارو سرویس کردی رفت ، خودت خبر نداری(سعی کردم مثل پسرا حرف بزنم اگه نشد ببخشید دیگه 😅)
# از قصد نکردم
_پس چرا من چیز دیگه از ویدئو برداشت می کنم ؟ هووووم؟ تو ویدئو دارم میبینم یکی از اعضای بنگتن داره دختری رو که مسته اغفال می کنه و جالب تر از همه خیلی راحت می بوستش اگه تو نمی دونی بذار من بگم بخاطر این ویدئو بهت انگ متجاوز می زنن ، می فهمی؟ متجاوز . معنیشو می دونی یا بهت با رسم شکل بگم ؟
اصلا خودت به درک ما هم به درک اون دختر چه گناهی کرده ؟ فک می کنی ساسنگها راحتش می ذارن اون زندگی کنه ؟ خیلی دوست دارم بدونم تو کلت اون لحظه چی می گذشت؟ لعنتی تو تمام زحمات این چند سال کار کردن گروه و با یه شب خوش گذرونیت داری به باد میدی ، ا/ت خیلی خانومی کرد قبول کرد می تونست نکنه و تورو به جرم تجاوز بندازن زندان هم باید چند سال تو زندان می پوسیدی هم ما به فاک می رفتیم ، با حماقت بچگانت بجز زندگی خودت زندگی ما رو هم تحت شعاع قرار دادی می فهمی یا نه ؟ یه جوری جمعش کن از اون استعداد لعنتی بازیگریت استفاده کن یه ماه سعی کن بهت بد بگذره با ا/ت باش ویدئو رو از اون کچل بی خاصیت بگیر ، تو رو بخیر و ا/ت و به سلامت. اینم کوچیکترین تنبیهی که می تونم برات در نظر بگیرم حالا گم شو برو تو اتاقت بذار ببینم چطوری گه خوریتو به کمپانی خبر بدم
# اما هیونگ بذار توضیح بدم
_توضیحی در کار نیست همه چیز عین روز روشنه و اما تو جیمین با توام کار دارم
پایان فلش بک خونه تهیونگ زمان حال"
تجاوز ، خیانت به دوستاش ، سرد شدن رفتار اعضا و البته نفرت بی حد و مرز ا/ت نسبت بهش ، اینا داشت نابودش می کرد  تنها کسی که سعی می کرد آرومش کنه جیمین بود ، بارها به نامجون توضیح داده بود که ویدئو اونطوری که نشون میده نیست اما اعضا کوتاه نمیومدن سعی می کردن فقط جلو دوربین حفظ ظاهر کنن و در واقعیت با جفتشون سرد بودن جی کی سعی می کرد پیش جیمین و تهیونگ بره ولی اعضا جلوشو می گرفتن و می گفتن باید تنبیه بشن با صدای فین فین ا/ت از هپروت بیرون اومد سعی کرد با نگاه مهربونی دل بی قرار دخترک و آروم کنه تو چشاش نگاه کرد دختر چشم مشکیش چشاش از همیشه بیشتر برق میزد تهیونگ تو دلش پرسید واسه گریه بود این برق یا اون دل ضعفه واسه چشای ا/ت گرفته بود ؟
لبخند بی جونی زد سعی کرد سر دختر رو روی سینش بذاره بلکه اون چشارو نبینه دل بی جنبش آروم بگیره دخترک همچنان تو بغل تهیونگ گریه کرد ساعت نزدیک هفت صبح بود دیگه صدایی یا حرکتی از جانب ا/ت ندید سعی کرد از تخت پایین بیاد تا دخترک راحت استراحت کنه اما با اولین تکون دست ا/ت که روی پیراهن تهیونگ بود مشت شد با صدای خیلی بی جون گفت
+نرو.....لطفا
انقدر مضلومانه گفته بود که تهیونگ حتی فکر مخالف با این کار هم نکرد چه برسه به عمل
# هیییییی....چیزی نیست من جایی نمی رم دقیقا کنارتم تو استراحت کن باشه ؟!
-------------‐--------------‐-----------------------
‐--------------------
راوی ا/ت
یک هفته‌ای میشد از اون اتفاق گذشته بود ، تهیونگ سعی می کرد باهام خوب برخورد کنه و من تسلیم تهیونگ شده بودم به خونش نقل مکان کرده بودم بهم اتاق خودشو داده بود و خودش تو اتاق مهمان می موند خونه لعنتیش از اون چیزی که نشون میداد گرون قیمت تر بود کلی چیز قیمتی داشت که من جرأت نمی کردم حتی بهش دست بزنم به چو راجب اون اتفاق نگفتم ولی حس می کردم که چو هم داره چیزی و از من مخفی می کنه فاصلشو بالقوه با جیمین حفظ می کرد و در حد کلاس باهاش در تماس بود و از این که جیمینو انقدر بیچاره می دیدم دلم به درد میومد حتی تلاشای منم بی فایده بود انگار چیزی راجب جیمین فهمیده بود که ازش فاصله می گرفت ولی چو یی که من می شناختم جیمین و با تمام عیب و نقصاش دوست داشت و این شرلوک درونم و بیدار می کرد
-------------‐--------------‐-----------------------
‐--------------------
خب خب ببینید کی اومده بعد ۲۳ روز تعطیلات سال نو ؟🤣🤣🤣
اول از همه خیلی دلم می خواست حداقل تو عید پرکار تر باشم اما عشق و حال زیاد اغفالم کرد که وقت نکنم پست کنم (فحش تو دلتون آزاد✌)
بعد هم که از طرف دوستان ناباب مجدد اغفال شدم رفتم سفر دوباره خلاصه که زمانی که شما منتظر بودید بنده داشتم ددر دودور می کردم برای جبرانش یهویی پست گذاشتم که برید بترکونید
یه سری دوست به جمع ما اضافه شدن بعد از عید باید بگم خیلی خیلی خوش اومدید
و مهم تر از همه بگید ببینم این قسمت چطور بود کجاهاشو بیشتر دوست داشتید ؟ و حدس بزنید ببینم چیو چو داره مخفی می کنه ؟ 🤔
ویت و کامنت یادتون نره انرژی می گیرم
جمعه اگه اتفاقی نیوفته حتما حتما پست می ذارم
لاو یو سو 😘

قلب آبرنگی منWhere stories live. Discover now