⚘𝑯𝒆𝒂𝒍 𝒎𝒆 𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒉𝒆𝒍𝒍༄❆
زیر درختای کشیده و بلندی که به خواب رفته بودن و هر ازگاهی برگ طلایی رنگ و یا سرخشون سقوط میکرد، قدم میزد و با نگاهش برگ ها رو دنبال و با گام هاش اونا رو له میکرد.
_«خسته نشدی؟»
صدای ژان رو شنید که جلوتر از اون قدم بر میداشت اما برای دیدنش سر بلند نکرد و همچنان خودش رو با دیدن برگ ها مشغول کرد.
_«گرسنه نیستی؟»
ییبو برای سومین بار دیدن برگ ها رو به جواب دادن ترجیح داد.
_«نمیخوای با من حرف بزنی؟»
_«چی بگم؟»
_«هنوزم پیش مادرت زندگی میکنی؟»
_«صداشو شنیدی.»
_«آره اون بود که با من حرف زد. باید بهت بگم خیلی تعجب کردم. از اینکه...قراره ببینمت و تو اومدی!»
ییبو سر بلند کرد و اول به ژان و بعد از مکث کوتاهی چرخید و به پسری که دنبال اونا با کمی فاصله راه میرفت نگاه کرد. نیشخندی زد و دست هاشو توی جیب شلوارش فرو کرد.
_«دیدم فرصت خوبیه تا ببینم به چیزی که میخواستی رسیدی؟»
_«رسیدم.»
ژان دوباره به راه افتاد و ییبو هم پشت سرش.
درحالی که به خیابون های بیشمار و پرتردد نزدیک میشدن، ییبو به بنرهای تبلیغاتی دیجیتالی از تصویر سلبریتی ها و برندهای مختلف چشم دوخت که زمانی جز کاغذ های پوستری عتیقه توی این قسمت از شهر هیچ چیز دیگهای نبود._«خیلی تغییر کرده اینجا، نه؟»
ژان پرسید و سرش رو به طرف ییبو مایل کرد. پسر کوچکتر با آرامش و لبهای نیمه باز از تحیر به ساختمونهای بلند چشم دوخته بود. نه اینکه از دیدن این منطقه تعجب کرده باشه! بلکه از اینکه تونسته بود بازم اینجا رو ببینه تعجب کرده بود. مثل اینکه باور کرده بود اون قبلا اینجا رو با یه خداحافظی بیمقدمه ترک کرده.
_«نمیدونم یادت میاد یا نه، اما اون ساختمون بلنده همون ساختمون نیمه کاره است. اون خونهای که اونجاست، همون خونهی مرد آمریکاییست که شرابای زیادی با خودش میآورد و شبها پارتی میگرفت و عجیب هرچی میخورد مست نمیکرد! یادت اومد؟ اون پنجرهای که اونجاست، یه دختری بود که دوستت داشت!...»
ییبو با اشاره انگشت دست ژان، به ساختمون ها نگاه میکرد. اما یادش نمیاومد. اون تصمیم داشت همهچیز رو فراموش کنه و اینکارو کرده بود. اما انگار با این ورود بیمقدمه به این محله؛ گور خاطرات قدیمیشو چنان کنده بود که برای لحظه ای احساس خستگی سراپای وجودش رو گرفت. عقب رفت و با نگه داشتن دستهاش به کرکرهی پایین کشیده شدهی مغازهای به اون تکیه داد.
YOU ARE READING
➤𝑻𝒉𝒆 𝒄𝒖𝒓𝒔𝒆 𝒐𝒇 𝒅𝒂𝒏𝒅𝒆𝒍𝒊𝒐𝒏𝒔
Fanfiction❊نِیم : The curse of dandelions ✘کاپل : ʸᶤᶻʰᴬᶰ 【ژانر : [𝓐𝓷𝓰𝓮𝓼𝓽] - [𝓡𝓸𝓶𝓪𝓷𝓬𝓮] -[𝓢𝓵𝓲𝓬𝓮 𝓸𝓯 𝓵𝓲𝓯𝓮] -[𝒟𝓇𝒶𝓂𝒶]-[𝓜𝔂𝓼𝓽𝓮𝓻𝔂 ] 】 ◀هپی اند. ⏱پایان یافته . . ★ [تریلر] . . دیدی آدما روزاشونو با امید فردایی بهتر پشت سر میذارن...