⚘𝑽𝒐𝒅𝒌𝒂༄❆
چیزی تا پاییز نمونده بود و دشت سبز، رنگ زرد خورشید رو به یادگار از اون گرمای دلچسب تابستونیش به خودش گرفته بود و شاید با این کار، بادِ سرد رو گول میزد تا بگه "من از جنس خورشیدم". اما با تمام اینها هوای خنک بهتر از اون تابستون جهنمی بود.
_«درست نمیگم ژان؟»
_«چی.»
_«رنگِ دشتِ زرد قشنگه. شبیه گلهای قاصدک شده، همونایی که بهشون گلِ پروانه میگی. اما میدونی زنبورا هم دوستشون دارن؟! درست مثل خودت وقتی برای اولین بار ازشون نوشیدی.»
_«من زنبور نیستم. درضمن خیلیم طعم مزخرفی میدادن. الانه که بالا بیارم.»
زبون صورتیشو بیرون آورد و صورتشو درهم کشید انگار که واقعا یه زهرمار اساسی خورده.
_«با اینکه 3 تا فنجون نوشیدی؟»
_«فقط جلوی اسرافشونو گرفتم.»
ییبو آهسته خندید و به سرشونهی ژان نگاه کرد. اون به زودی قرار بود برای کنکور آماده بشه، اما خودش بی هیچ دغدغهای همچنان بقیه روزهای دبیرستان رو به عنوان یه پسر سال دومی سپری میکرد. با خودش فکر میکرد اگه وقت کنکورش فرا برسه اونم مثل ژان قراره اینطور برنامهریزی داشته باشه و کلی درس بخونه؟ البته که میونهی خوبیم با این موضوع نداشت. شاید وقتی با شوانگ حرف میزد و میفهمید تصمیمش برای آینده چیه خودشم یه تصمیمی برای اون وقتِ خودش، اگه هنوز نفس میکشید، میگرفت.
_«نمیدونستم تنها زندگی میکنی.»
ژان یهباره کلماتشو به زبون آورد و ییبو رو متحیر کرد. اغلب اون بود که سر صحبت رو باز میکرد اما حالا ژان داشت حرف میزد؟
_«تنها زندگی نمیکنم. خواهرم دانشجوئه، مادرم برای پاک کردن ماهی میره بندر و پدرم سفر؛ اون ناخدای کشتیه.»
_«شبیه کشتی تایتانیک؟»
خندید و سری به طرفین تکون داد.
_«یه کشتی معمولی از نوع تجاری. تاحالا سوار کشتی نشدی؟»
_«اگه به بندر نمیاومدم، هیچوقت قرار نبود از نزدیک ببینمشون. واقعا اونجا همه چیز بوی بدی میده از آبِ دریا گرفته تا ماهی و میگو و جلبک!»
ییبو سری به تایید تکون داد و دستاشو دور بند کیفش مشت کرد. حالا که ژان بیشتر باهاش حرف زده بود کمی احساس اضطراب میکرد. تونسته بود توجهش رو "درمورد خودش" جلب کنه و این براش خوشایند بود. یعنی ژان تصمیم داشت بلاخره ییبو رو به چشم یه دوست نگاه کنه؟
_«منم زیاد به بندر نمیرم. درواقع... من حتی تاحالا سوار کشتی پدرم نشدم. اگه فکر میکنی اینکارو انجام دادم باید بگم نه. تاحالا نشده.»
YOU ARE READING
➤𝑻𝒉𝒆 𝒄𝒖𝒓𝒔𝒆 𝒐𝒇 𝒅𝒂𝒏𝒅𝒆𝒍𝒊𝒐𝒏𝒔
Fanfiction❊نِیم : The curse of dandelions ✘کاپل : ʸᶤᶻʰᴬᶰ 【ژانر : [𝓐𝓷𝓰𝓮𝓼𝓽] - [𝓡𝓸𝓶𝓪𝓷𝓬𝓮] -[𝓢𝓵𝓲𝓬𝓮 𝓸𝓯 𝓵𝓲𝓯𝓮] -[𝒟𝓇𝒶𝓂𝒶]-[𝓜𝔂𝓼𝓽𝓮𝓻𝔂 ] 】 ◀هپی اند. ⏱پایان یافته . . ★ [تریلر] . . دیدی آدما روزاشونو با امید فردایی بهتر پشت سر میذارن...