اون شب بدترین شب تهیونگ بود تو مهمونی ای که توسط دوستش جیمین ترتیب داده شده بود دوستِ یونگی(یونگی: دوست پسر جیمین) هم بود اون، پسرِ یکی از کله گنده های سئول بود و پسرش به واسطه ی همین هر کاری دلش میخواست ازادانه انجام میداد
ولی تهیونگ پسر ازادی نبود. پدر و مادرش معلم بودن و خیلی روش حساس بودن اون شب هم به اصرار جیمین و کلی قول که مواظب تهیونگه گذاشتن به مهمونی مثلا کوچیک تولد دوستش بیاد جیمین به اونا گفته بود که این یه مهمونی کوچیکه که فقط چند نفر از بچه های خوب کلاس توش هستن ولی در اصل اینطور نبود یه پارتی بزرگ بود که جیمین برای تولد دوست پسرش یونگی ترتیب داده بود و کلی ادم دعوت بودن
جونگکوک از لحظه ورودش و هم میز شدن با اون پسر ریزه میزه ی خجالتی خوشگل چشمش اون رو گرفت و سعی داشت به هر نحوی بهش نزدیک بشه ولی پسرک هی خودشو دور میکرد
تهیونگ خیلی معذب بود تصمیم گرفت بره ولی به اصرار جیمین مجبور شد بمونه
-اه خیلی گرمه
جونگکوک با حرف پسر همونطور که به رقص دو نفره ی یونگی و جیمین خیره شده بود لیوان مشروب رو به سمت پسر گرفت
-بیا بخور خنکه
تهیونگ نگاهی به محتویات لیوان کرد
-این چیه؟ الکل داره؟
جونگکوک پوزخندی پنهانی زد
-نه این شربته
و ادامه داد
-من سالهاست توی کار تولید مشروبم و مطمئن باش خوب تشخیصش میدم
تهیونگ هم بر حسب سادگی حرفهای مرد را باور کرد و لیوان رو یه نفس سر کشید و با حس تلخی و سوزش گلوش نزدیک بود بالا بیاره سرش گیج رفت
با لکنت رو به جونگکوک کرد که حالا تار میدیدش
-این... ا... ین چی بود به من دادی
جونگکوک دست پسر رو که حالا مست شده بود گرفت و با وجود مقاومت پسر ظریف اون رو دنبال خودش کشید نگاهی به اطراف انداخت کسی اصلا حواسش به اونا نبود پس پسر رو به طبقه ی بالا برد
اون شب با وجود مقاومت نصفه نیمه ی پسر، جونگکوک بهش تجاوز کرد و تهیونگ هم از درد و هم از لذت به خودش میپیچید و گریه میکرد...یک ماه از اون روز کذایی میگذشت تهیونگ با یاداوری اون روز اشک تو چشماش جمع شد
فلش بک
فرداش تهیونگ با درد زیادی چشماشو باز کرد در حالی که جیمین با نگرانی بالا سرش ایستاده بود با سر درد شدیدی رو به جیمین کرد
-جیمین چخبره؟ چرا اینقدر بدنم درد میکنه
خواست بلند بشه که با کمر و درد و دل درد شدیدی مواجه شد
-اخخخخ
جیمین نگران دوباره رو تخت درازش کرد
-نباید بلند بشی حالت خوب نیست
تهیونگ بی توجه به حرف جیمین دوباره از جاش بلند شد و نگاهش به روتختی خونی افتاد
-ا... ین چیه؟؟؟
جیمین با ناراحتی کنارش نشست و قضیه رو براش توضیح داد
تهیونگ مات و مبهوت به جیمین خیره شد
-چ... چی امکان نداره باورم نمیشه به من تجاوز شده حالا چیکار کنم ساعت چنده من دیشب نرفتم خونه بیچاره میشم
جیمین کمر تهیونگ رو ماساژ داد
-نگران نباش یه جوری قضیه رو جمع کردم گفتم میخوایم درس بخونیم پیشم میمونی
تهیونگ با چشمای اشکی نفس عمیق نصفه نیمه ای بخاطر این حرف جیمین کشید
پایان فلش بک
YOU ARE READING
Sinful love |kookv|
Romanceتهیونگ با شکمی برامده کنار جیمین نشست و شروع به گریه کرد جیمین دلداریش داد -نگران نباش تهیونگ. خودم درستش میکنم جونگکوک باید بچشو قبول کنه باید پای کثافت کاریش بمونه Name: Sinful love Chanel: Kookvmoment Couples: Kookv, Yoonmin Writer: Maedeh وضع...