' اه... چرا نمیتونم جاشو پیدا کنم؟!
با اعصاب خورد، دکمههای لبتاب رو تند تند میزد، تا سریعتر به نتیجه برسه... ولی دریغ از نتیجهی خوبی.
' لعنتی! چرا ردیابم کار نمیکنه؟! مشکوکه... خیلی مشکوکه...!
سوهو با چند بار در زدن و نگرفتن جواب، وارد اتاق شد و با ویای روبهرو شد که، داشت زیر لب سریع حرف میزد و خیلی تند تند توی لبتابش، چیزایی تایپ میکرد!
با گذشت چند ثانیه، بازم متوجهی سوهو نشد... و این باعث شد، با سرفهی الکیای حواسش رو، به خودش معطوف کنه.
* اهم...
وی شوکه با شنیدن صدای سرفه، سمت در برگشت و با سوهویی روبهرو شد که با تیکه دادن به دیوار بهش زل زده.
* آم... ببخشید نمیخواستم بدون اجازه بیام، ولی هر چقدر در زدم صدام رو نشنیدی. برای همین...
' اشکال نداره، بیا بشین.
با دست به سمت مبل اشاره کرد، تا سوهو روش بشینه. با نشستن روی مبل، به وی نگاه کرد، که دوباره توی لبتابش غرق شده بود.
* میگم... این همه جدی داری چیکار میکنی..؟
' دارم دنبال رئیس میگردم!
بدون اینکه سرش رو از لبتاب بیرون بیاره، این حرف رو گفت و باعث تو هم رفتن ابروهای سوهو، از تعجب و کنجکاوی شد.
* چی شده مگه؟! اتفاقی افتاده..؟
' پیداش نمیکنم... چند روزه نیست و با گفتهی کای که هیچ موقع اینقد دیر نمیکرده، پس باید اتفاقی افتاده باشه!
با شنیدن اسم کای، سعی کرد عکسالعملی نشون نده و موفقم بود... تا اینکه ادامهی حرف وی باعث دوباره شوکه شدنش شد!
' و اینکه، نمیتونم ردیابی که داخل گوشیه رئیس گذاشته بودم رو ردگیری کنمم... بیتاثیر، روی شکم نبوده...
* اما چطور ممکنه، رئیس این همه وقت.. نه... یعنی بخاطر اون مواده؟!
' صددرصد! یا دزدیده شده، یا اتفاقی افتاده که گوشیش، به درک واصل شده...!
وی همینطور که داشت توی لبتاب دنبال راهی میگشت تا رئیس رو پیدا کنه، جواب سوالای سوهو رو میداد.
' و خواهشا، فعلا چیزی به کای نگو...
* حواسم هست... ولی به کریسم نباید بگیم..؟ این قضیهی جدیایه! درسته که زیاد به اون رئیس احتیاجی نداریم... البته اگه باشه، خیلی کمک میکنه بهمون ولی بازم...
'میدونم.. میدونم... فعلا دارم دنبال راهحلی میگردم تا شاید بتونم پیداش کنم. اگه چیزی پیدا نکردم، به کریس میگیم.
با صورت جدیای به سوهو خیره شد و سعی در متقاعد کردنش، داشت.
سوهو سری به تائید حرفهاش تکون داد و با بلند شدن، به سمت در رفت. قبل از گرفتن دستگیرهی در، منصرف شد و به سمت وی، که روی زمین نشسته و به تخت تکیه داده بود، رفت.
با نشستن کنار وی، اونم به تخت تکیه داد و به لبتاب زل زد. وی با کنجکاوی به سمتش چرخید، تا شاید دلیل موندنش رو بفهمه.
* اون طوری نگاه نکن. گفتم شاید بتونم کمکی بهت بکنم... از طرفیم نمیخواستم فعلا تنها باشم...
وی با لبخندی، سمت لبتابش چرخید و دوباره، شروع کرد به زدن سریع دکمهها..
' پس یه راهحلی بده. من تخصصم نقشه کشی نیست... بیشتر روی هک کردن وسیلههای برقیه مختلف تمرکز دارم...
سوهو قیافهی جدیای به خودش گرفت و کمی فکر کرد.
* این جنگل دوربین داره دیگه نه؟
وی با حالت سوالی به سوهو نگاه کرد و به نشونهی درست بودن حرفش، سرش رو تکون داد.
* پس چرا دوربینای اینجا رو هک نمیکنی، تا ببینیم کدوم سمت رفتن و همینطور با دوربینا، به تعقیبشون ادامه بدیم..؟
سوهو با لبخند به وی نگاه کرد و وی با دهن باز بهش نگاه کرد.
' چرا به ذهن خودم نرسید...؟! آه فک کنم جدیدا زیادی به مغزم استراحت دادم، تنبل شده..!
با آوردن دو دستش بالا و تکون دادن انگشتاش توی هوا، دوباره سمت لبتاب خم شد.
' خوب... بزن بریم تو کارش! تنکیو هیونگ. ^_^
* خواهش.. :) چون با کریس دوستم، بهم گفتی هیونگ..؟
' بلی، خوب همسن دیده میشین... البته دروغ چرا.. از کریس بزرگتر میزنی. پیر شدی هیونگ. :)
* بچه پررو..! کی پیر شده..؟ ○~○
' نه شوخی کردم شما خیلیم جوونین... البته از نظر من نه... :)
* رو دادم بهت پررو شدی. -_-
وی همینطور که توی لبتابش، مشغول هک کردن دوربینای مداربسته بود، با شوخیاش سعی میکرد حال سوهو رو جا بیاره، چون با دیدن چهرش خیلی راحت فهمیده بود که حالش گرفتهاس... نمیدونست برای چی.. ولی سعی کرد کاری کنه برای یه لحظهام شده فراموش کنه.
سوهو با لبخند، چشماش رو بست و با تکیه دادن سرش به تخت، سعی کرد کمی حداقل ذهنش آروم بگیره. میدونست که وی از عمد داره باهاش اینطوری رفتار میکنه و این هم باعث خوشحالیش میشد، هم ناراحتیش... که هنوزم نمیتونه احساساتش رو قایم کنه...
* ممنونم...
به طور زمزمهوار گفت، تا وی نشنوه... و سعی کرد کمی تو اون حالت بخوابه، چون دیشب خواب به چشمش نرفته بود...
ولی وی حرفش رو شنیده بود، اما خودش رو به نشنیدن زد تا سوهو راحت باشه... و ادامهی کارش رو با لبخندی روی لبش ادامه داد....
ESTÁS LEYENDO
𝑮𝒂𝒎𝒆 𝑶𝒇 𝑫𝒆𝒔𝒕𝒊𝒏𝒚↬𝑺1 ᶠᵘˡˡ
FanfictionCouple: Sekai🥀 Kookv🥀 Kairis🥀 Genre: Paranormal⛓ Fantasy⛓ Comedy⛓ Mystery⛓ Romance⛓ Angst Up Days: Wednesday channel: @Drk_fiction مقدمه داره.. :)
