Part 5 ✔

123 40 50
                                    

با اخم دست‌هاشو بهم‌ گره کرد و روی تخت نشست. چون نقشه‌ش نگرفته بود، عصبانی بود و نگاه کریس با اون نیشخند فوق‌العاده رواعصاب، اصلا به آروم شدنش کمک نمیکرد.

_بهت نگفتم نمیتونی منو از اینجا بیرون کنی؟!

کای با حرص به کریس نگاه کرد. ( واییی ینی میخوام اون موهاشو بگیرم انقد بکشم، آخرش کچل شه! )

+تو اصلا تو اتاق من چیکار میکنی؟! وظیفه‌ت فقط بیرون از خونه‌ست. گمشو بیرون...

_آ آ آ نخیرم، من میتونم هر موقع دلم خواست از اینجا برم بیرون. چون وظیفه‌م ۲۴ ساعته‌ست، فهمیدی فسقلی؟؟

+میشه فقط گمشی؟؟ تازه فسقلم خودتی! چندش...

روش رو برگردوند تا کریس رو نبینه. البته صورتش کاملا در تیررس نگاه کریس بود، چون از آینه‌ی اتاق دیده میشد!

با تای ابروی بالا رفته به کای زل زد. ( اذیت کردن این بچه خیلی حال میده! جوری که قرمز میشه از حرص و با آویزون کردن اون لبای درشتی که از همین فاصله‌ام میشه گفت چقدر نرمن، بیش از حد کیوت میشه...! ) کریس خودشم نمیدونست چطور این بچه رو یه شیطان واقعی میدید؟! این بچه اینقدر شیرین بود که آدم دلش میخواست درسته قورتش بده! مخصوصا با اون پوست شکلاتی که آدمو به هوس میندازه تا...!

( صبر کن ببینم اینا چه فکریه؟؟!! ○-○ کریس به خودت بیا! چت شده تو؟! وات ده هلل...؟!!! )

_بسه دیگه اینقد اون لبات و آویزون نکن! میرم بیرون، تو خوش باش.

با تظاهر به عادی بودن، از اتاق بیرون رفت. کای همونطور مونده بود، چون هم ناراحت بود، هم این لنگ دراز ازش معذرت خواهی نکرده بود! هم اون پیرمرد بهش اهمیت نداده بود! احساس تنهایی میکرد انگار برای هیچکس مهم نیست، در حدی روحیه‌ش خراب بود که چشماش پر شده بود... ( اصلا اون بیشور با لبای من چیکار داشت؟! دلم میخواد آویزونشون میکنم، به تو چه اخه اهه... بیشور. ಢ‸ಢ )

کریس یه دفعه با یادآوری چیزی، سر جای خودش ایستاد.

_صب کن ببینم من چرا مثل خر سرم و انداختم پایین اومدم بیرون؟! قرار بود معذرت خواهی کنم! اهه... لعنت به من و این ذهن منحرف، که نمیذارن درست فک کنم.

دوباره در اتاقو باز کرد و رفت تو. وقتی سر کای با تعجب سمتش برگشت، تونست چشمای خوشگلش که پر بودن رو ببینه! ( ینی بخاطر منه؟! لعنت... )

_ببین بچه جون، با اینکه کار خودم و درست میدونم، ولی خوب معذرت میخوام... برای اینکه فک کنم، زیادی باهات خشن رفتار کردم.

𝑮𝒂𝒎𝒆 𝑶𝒇 𝑫𝒆𝒔𝒕𝒊𝒏𝒚↬𝑺1 ᶠᵘˡˡHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin