پارت سی و دوم

229 53 76
                                    

جونگکوک: درسته که جیمین روزاي آخر تو شرکت شما کار میکرد؟!
سري تکون میدمو چیزي نمیگم..
جونگکوک: چه جوري راضی شد؟
- مجبور شد... آقاي چو مجبورش کرد!
نمیتونستم بگم با قلدري خودم مجبورش کردم..
- مثله اینکه به پولش احتیاج داشت وگرنه قبول نمیکرد..
با شرمندگی نگاهش رو از من میگیره و میگه: مامانم تهدیدم کرده بود کمکش نکنم.. نمیپرسم چرا... چون خودم همه چیز رو میدونم... هیچ چیز رو به روش نمیارم... درکش میکنم خودم هم به اندازه ي همه ي دنیا شرمنده ام... پس چی میتونم بگم؟!

با همه ي اینا زمزمه وار میگم:
جونگکوک لطفاً خودت رو اذیت نکن... الان باید به فکر اثبات بیگناهی جیمین باشیم!
- خیلی سخته یونگی... خیلی سخته! وقتی به گذشته فکر میکنم تازه میفهمم چقدر کوتاهی کردم.
کای که هیچوقت به جیمین روي خوش نشون نمیداد و همیشه بخاطر یونجین با جیمین درگیر میشد الان هیچی نمیگه.. باورت میشه یونگی، کای که انقدر کینه ای هستش الان حتی یه کلمه هم از جیمین بد نمیگه!
اون دفعه خودم دیدم که ته باغ پدرجون نشسته بود وگریه میکرد، باورم نمیشد!
خیلی جلوي خودم رو گرفتم که سمتش نرم. خونوادم بدجور از هم پاشیده یونگی..
الان با یه مرده ی متحرک هیچ فرقی نداریم!
الان فهمیدیم مه زندگی کردن بدون جیمین چقد سخته!
- شاید دلیلش اینه که خیلی زود کنار کشیدیم! ما بعد از مرگ یونجین، جیمین رو فراموش کردیم.
+ ولی قبول کن من و تو دنبال هر چیزي که میرفتیم به بن بست میخوردیم!
یادت نیست بعد از مرگ یونجین دور از چشم همه حتی جیمین باز هم در به در دنبال مدرکی برای اثبات بیگناهی جیمین بودیم؟!

همه ي اون روزا یادمه!
من و جونگکوک با هم قرار گذاشته بودیم دور ازچشم خونواده ها دنبال مدرك بگردیم اما با پیدا شدن اون فیلم من و جونگکوک هم ناامید شدیم!

+ اگه جیمین بیگناهه پس اون حرفایی که تو اون فیلم زده بود چی بود!؟

- نمیدونم.. شاید مربوط: به گذشته ها بود.. جونگکوک چرا هیچوقت به این فکر نکردیم که ممکنه جیمین عاشق من شده باشه و تهیونگ رو فراموش کرده باشه؟

متفکر میگه: چه اون فیلم، چه اون عکسا، چه اون ایمیلا، چه اون پیاما، همه نشون دهنده ي این بود یه نفر از همه چیز جیمین خبر داشته! حتی علاقه اي که جیمین در اون اوایل به تهیونگ داشته!!

- تنها کسی که از همه چیز خبر داره کسیه که اون فیلم رو گرفته!!

+ من فکر میکنم که برادر چان میخواسته تلافی کنه واسه ي همین.....

وسط حرفش میپرمو میگم:
تو اینکه ووک یه طرف قضیه هست شکی نیست! مهم اینه که طرف دیگه ي قضیه کیه؟

+به قول تو... شاید یه آشنا!

- شاید نه ، دارم مطمئن میشم حتما یه آشنا بوده!
جونگکوک ما از اول اشتباه کردیم ما اون موقع به جاي دنبال کردن اثبات بیگناهی جیمین، باید دنبال اون فردي میگشتیم که طرف دیگه ي ماجرا بود! صد در صد اگه اون طرف رو پیدا میکردیم همه چیز حل میشد.

no one was like youHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin