/ آهنگ we are young - the Mayries رو پلی کنید /نوری که از لای پنجره ی اتاق صورتش رو نوازش میکرد خواب رو از چشماش ربودو پلکهای بسته اش رو باز کرد.. ناخواسته لبخند عریضی به پهنای صورتش نشستو به سمت راستش چرخید..جونگکوک دَمر با بالا تنهی برهنه روی تخت خوابیده بودو دستاشو زیر صورت و گردنش گذاشته بود..موهای لطیفش رو پشت گوشش دادو بهش نزدیک تر شد..به آرومی صورت جذاب و غرق خوابش رو نوازش کردو لبخند زد.. جونگکوک عمیقا خوابیده بودو متوجه نوازش های دستش نبود..
دستش رو به سمت موهای پریشونش کشیدو با ادامه ی نوازش، کمر برهنه اش رو در امتداد ستون فقراتش لمس کردو به طرح عجیبی رسید.. با تعجب اخمی کردو ملافه ی دور کمرش رو پایین تر کشید..
خالکوبی بزرگ و عجیبی روی کمر جونگکوک بود که تا انتهای ستون فقراتش به سمت پایین ادامه داشت...جونگکوک با نفس عمیقی چشماشو بازو بسته کردو نگاهی به چهره ی زیبا و جذاب عشقش انداخت.. دیدن صبحی که سوآ کنارش باشه یکی از بهترین اتفاقات عمرش بود.. با لبخندی سر سوآ رو نگه داشتو به آغوشش کشید..
سوآ با تعجب خندیدو سرش رو از روی سینه ی برهنه ی جونگکوک بلند کرد تا به چشمای براقش خیره بشه:" صبح بخیر..
جونگکوک با لبخندی که از گوشه ی لباش جدا نمیشد چشماشو کمی باز کردو نگاه کوتاهی به چشمای مشتاق سوآ انداخت:" صبح بخیر قشنگم..
سوآ بوسه ی کوتاهی روی سینه اش زد:" میدونی..من الان باید سرکار میشدم..ولی..
جونگکوک نفس عمیقی کشیدو سر سوآ رو روی سینه اش خوابوند :" گور بابای همه چی.. نمیخوام از کنارم تکون بخوری..
سوآ ناخواسته لبخندی زدو دستاشو دور کمرش قفل کرد:" منم..جونگکوک بوسه ی عمیق و محکمی به موهای لطیفش زد:" دلم میخواد..هر روز با این منظره از خواب بیدار بشم.. تو پیش من باشی.. بعدش بریم سرکار..بعدشم..
سوآ با لبخندی سرش رو بلند کردو جونگکوک بالافاصله چشماشو باز کرد تا غرق نگاهش بشه..
" بعدش میای دنبال من..باهم میریم بیرون..شاید شامو با دوستامون یا تنهایی بیرون خوردیم..شایدم..."
جونگکوک با لبخندی موهای سر سوآ رو نوازش کردو پشت گوشش داد:" یا شایدم برگردیم خونه و من برات آشپزی کنم..توام کنارم باشی و هر لحظه از وجودت انرژی بگیرم..
لبخند از لبای هردو جدا نمیشد..چقدر زندگی ساده ولی قشنگ بود..برای داشتن زندگی که به نظر همه آسون و یکنواخت میومد باید تلاش میکردن؟..
بغضی راه گلوش رو بستو با گزیدن لباش لبخند عمیقی زد:" بعدش..من دستپخت تو رو میخورمو.. باهم روی مبل فیلم نگاه میکنیم.. یا شایدم.. از اتفاقات روزمون باهم حرف زدیم..
جونگکوک متوجه پر شدن چشمای سوآ شده بود:" همین قدر ساده و قشنگ.. درست مثل خودت..
سوآ با آهی سر به زیر شدو جونگکوک با لبخندی دستش رو زیر چونه اش گذاشت :" نمیزارم این حرفا و اتفاقات..به آرزو تبدیل بشه سوآ.. بهم اعتماد کن...خواهش میکنم..
YOU ARE READING
Is It Just Me?
Fanfictionعشق یعنی دوست داشتن بیش از حد تو؟ يعنی فدا کردن تمام خواسته ها و آرزو هام؟ تو هم مثل من بودی، یا فقط منم؟! 🎖 1. #Jm 🎖 1. #Hate 🎖 2. #BoyXGirl 🎖 3. #Girlxboy