27.دلم برات تنگ شده...

155 43 4
                                        

پنج ساعت از عمل گذشته بود و الان فقط پدر جین و پدر لیام ، جونگکوک ، تهیونگ ، نامجون و یونگی پشت در اتاق عمل بودن...

جیمین ، هوسوک و هسو ، مادر و خواهر برادر جین و مادر و خواهر لیام رو برده بودن به خونه جین تا وقتی بهوش میاد اونجا بمونن...

با بیرون اومدن دکتر از اتاق عمل همه به سمتش هجوم بردن... اولین نفر جونگکوک به حرف اومد...

+حالش چطوره دکتر؟

دکتر لبخندی زد که قلب همه رو به آرامش دعوت کرد...

=عمل موفقیت آمیز بود... فکر نمیکنم بدن قلب رو‌ پس بزنه... ولی چون عمل سختی بود ممکنه یکم دیر بهوش بیاد...

ایندفعه هیوک ، پدر سوکجین به حرف اومد...

≤چقدر طول میکشه تا بهوش بیاد؟

دکتر چند ثانیه مکث کرد و بعد گفت...

=حداکثر سه روز... فعلن توی بخش مراقبت های ویژه میمونه بعد که بهوش اومد میفرستیمش بخش... یک هفته باید مهمون ما باشن...

بعد خواست بره که انگار یک چیز مهم یادش اومد که برگشت سمتشون...

=آها و یک چیز دیگه... فقط یک نفرتون بیمارستان بمونه بقیه برگردید خونه...

و بعد راهشو کشید و رفت...

جونگکوک و تهیونگ با ناامیدی به اتاق عمل خیره شدن... خب مطمعنن تا پدر جین اونجا بود اونا نمیتونستن پیشش بمونن... با دست یونگی که روی شونشون نشست به سمتش برگشتن...

÷قیافه هاتون رو اینجوری نکنید... نامجون داره با پدرش حرف میزنه هروقت بهوش اومد بهمون خبر میدن...

هر‌ دو سری تکون دادن و همراه نامجون ، یونگی و پدر لیام به سمت خونه جین حرکت کردن...

________________________

سه روز گذشته بود و جین هنوز بهوش نیومده بود... وقت هایی که پدر جین برای استراحت و دوش گرفتن از بیمارستان خارج میشد جونگکوک و تهیونگ نوبتی پیش جین میموندن و الان هم یکی از اون زمان ها بود...

تهیونگ توی حیاط بیمارستان نشسته بود و جونگکوک هم جلوی اتاق جین ایستاده بود و بهش خیره شده بود... دلش میخواست بره تو ولی متاسفانه اجازشو نداشت... آهی کشید... با حس حضور کسی کنارش بهش نگاه کرد... دکترِ جین بود که کنارش ایستاده بود و به مریضش نگاه میکرد...

=دوست داری بری تو اتاق؟

جونگکوک متعجب گفت

+معلومه که میخوام...

دکتر برگشت سمتش...

=پس به اون یکی دوستت که پایین توی حیاطه بگو‌ بیاد میگذارم امروز برید تو اتاق... البته قبلش لباسای مخصوص رو بپوشید...

why?Место, где живут истории. Откройте их для себя