❌هشدار❌
این پارت حاوی نوشته های 🔞 هست اگر سنتون کمه یا دوست ندارید شروع و پایان اسمات رو مشخص کردم نخونید...
________________________
سی دقیقه بعد جین حاضر و آماده توی ماشین جونگکوک نشسته بود... خوب میدونست چه اتفاقی قراره براش بیفته و مدام توی مغزش درحال زدن خودش بود که آخه به چه عقلی پاشده با اینا اومده... با دوتا حساب سر انگشتی میتونست بفهمه که دیگه راهی برای فرار نیست و این اتفاقیه که آخرش باید بیفته پس سعی میکرد خودش رو آروم کنه...
تهیونگ که از آینه جلو جین رو زیر نظر داشت پوزخندی زد...~انگار حالت زیاد خوب نیست جینا ، مشکل چیه؟
جین که توی دنیای خودش سِیر میکرد با صدای تهیونگ از چا پرید و از توی آینه به چشماش خیره شد...
_ها؟ من؟ امم... هی...هیچی ف..فقط توی فکر بودم...اممم آره چیز دیگه ای نیست...
بعد از پایان حرفش باز هم تو مغزش خودش رو بخاطر صدای لرزونش سرزنش کرد... بدجور خراب کرده بود... تهیونگ پوزخندی به صدای دستپاچه و لرزون جین زد...
~نگران نباش بلو نمیذاریم اذیت بشی...
و این حرفش مساوی شد با سرخ شدن کامل بدن جین مخصوصن گوش هاش و خنده بلند تهکوک... لعنتیا چه علاقه ای به سرخ کردن بچم دارن... البته از حق نگذریم جین با گوش ها و لپ های گل انداخته بدجور خوردنی و کیوته...
خب بگذریم... تا رسیدن به مقصد ماشین توی سکوت بود و فقط گاه و بی گاه صدای مکالمات کوتاه جونگکوک و تهیونگ سکوت فضا رو میشکست... البته ذهن جین به شدت پر سر و صدا بود و افکار خرچنگ قوباغه ای توی مغزش جولان میدادن...
با ایستادن ماشین جین به اطراف نگاه کرد... خونه تهیونگ... با صدای جونگکوک که میگفت پیاده شو از ماشین خارج شد... باید خودش رو به دست سرنوشت میسپرد... زیر لب یا ابلفضلی گفت و پشت سر تهکوک وارد ساختمون شد... با رسیدن به پنت هاوس وارد شدن... جین کنجکاو به هر سوراخ سومبه ای که توی خونه بود سرک میکشید و اینجوری کمی از استرسش کم میکرد... با صدای تهیونگ که اسمشو صدا میزد دست از فضولی کشید و به سمت مبل ها رفت و رو به روی تهکوک نشست...
جونگکوک گیلاس شراب رو به دست جین داد...+همگی بیاید بخوریم برای پایداری رابطمون...
هر سه گیلاس هاشون رو به هم زدن و یک نفس سرکشیدن... تهیونگ گیلاسش رو روی میز گذاشت و رو به جونگکوک کرد...
~چندتا قرص توش ریخته بودی؟
با این حرف چشمای جین گرد شد و جونگکوک تک خنده ای کرد...
+سه تا برای خودمون و شش تا برای جین...
جین مبهوت سرفه ای کرد...
_م...منظورت...از...از ق...قرص...چ...چیه؟
تهیونگ خندید...
~چیزی نیست جینا نگران نباش قرص افزایش میل جنسیه باعث میشه موقع رابطه زیاد اذیت نشی...
ESTÁS LEYENDO
why?
Fanficیه ریل لایف از زندگی خودم در قالب داستان من معتقدم درون گراها هم یه جایی کم میارن و دلشون میخواد از خودشون و زندگیشون برای دیگران حرف بزنن من الان دقیقن توی همون نقطم؟ ___________________________________ +تو...تو چطور با وجود این همه سختی بازم طاقت...