29

212 50 52
                                    

″ میتونیم با هم حرف بزنیم؟ ″

″ آره ، آره چرا که نه ″

″ مسیرم به شرکت میخوره ″

هوسوک پسر نه ماهه اش رو روی زمین گذاشت و گوشی اش رو جابه جا کرد  ″یکم دیگه راه می افتم هیونگ″

این رو گفت و گوشی رو روی تخت پرت کرد.دیدن اسم هیون شیک روی صفحه تلفنش عجیب بود. 8 ماه گذشته بود و از اون خبری نداشت و حالا با یک‌تماس از اون خواسته بود همدیگر رو ببینن

در واقع فکر میکرد اون روز آخرین روز دیدارشون بود و مردی که اون رو به عنوان برادر بزرگترش میدید ، وجودش رو از زندگی اش کمرنگ کرده و کم کم تنها موقع دیدار سلام سردی داشته باشن

سرش رو به دو طرف تکون داد تا بیشتر از این غرق در فکر و خیال هاش نشه ، اون مدت طولانی بود که یاد گرفته بود کنار یونگی نگران هیچ چیز نباشه و تنها لحظه هاش رو زندگی کنه

با نشنیدن صدایی از مینی ، دست از بستن دکمه های پیرهنش برداشت و کمی به سمتش خم شد که متوجه شد چشم اوقیانوسی با یکی از کتاب های درسی جیمین که از اون قرض گرفته بود ،  مشغوله و بیشتر برگه ها از بزاق دهانش خیس شده بودن

″ مینی مینی ، اون نه  ″
به سمتش دوید و اروم از بین دست های کوچولو اما قدرمتندش کشید  ″ جیمین منو میکشه که‌  ″

با ورق زدن کتاب و گذاشتنش در گوشه ای برای خشک شدن دوباره یاد امتحانات پایان ترمش افتاد و شروع به غر زدن کرد  ″ تقصیر یونگیه ، اینقدر اصرار کرد که با پسرا به کالج برم که الان باید حرص امتحانا رو بخورم  ″

کت کرم رنگش رو برداشت و کفش های صدا دار مینی رو پاش کرد تا یونگی رو از اینکه پسرشون میتونست حالا قدم های بیشتری رو تنهایی برداره ، خوشحال کنه. البته که اونم با هر بار صدا دراومدن کفش های مینی لبخندش بزرگتر میشد و بوسه های زیادی رو به صورت سفید و تپلش هدیه میکرد

بعد از مطمعن شدن از اماده بودن هر دوشون ، پسرش رو بغل کرد و برای رفتن به شرکت از خونه خارج شدن

به اصرار های یونگی و جین ، همراه تهیونگ ، جیمین و نامجون کالج رفتن رو شروع کرده بود و از طرفی یونگی از اون خواسته بود که کارش رو در شرکت شروع کنه تا بتونه همه چیز رو به اون یاد بده

البته که قانع کردن هوسوک در مورد دوم زمان زیادی رو برد تا بلاخره هوسوک قبول کرد که خودش نیز باید در شرکت باشه و حالا کنار دوست پسرش و دوست هاش تونسته بود بیشتر چیزها رو یاد بگیره و ایده های خوبی رو میداد

اون تلاش میکرد که در رشته طراحی دکوراسیون موفق بشه تا بتونه طراحی ها رو زیر نظر داشته باشه و همانند یونگی عالی عمل کنه هر چند که به اون حسودی میکرد که بدون هیچ اموزش قبلی طراحی های عالیی رو به مشتری ها میداد و کارمندهای زیادی رو اموزش میداد

I was your loverWhere stories live. Discover now