آنچنان از دست خود عصبانی و شرمگین بود که حتی نمیخواست برای خشک کردن موهایش جلوی آینه برود بجایش حوله برداشت و در حالیکه یک دستی آب سرش را با آن میگرفت در را باز کرد و خارج شد. اتاقش همین کنار بود و او بسکه همیشه تنها بود به لخت گشتن عادت کرده بود.
تا صدای در را شنید سرش را در حدی که یک چشمی بتواند ببیندش از پشت دیوار خم کرد اما با دیدن چیزی که انتظارش را نداشت نفسش گرفت و نگاهش قفل شد!بایبل کاملاً لخت بود و آن چیز...با اینکه اولین بار نبود آلت مردانه میدید اما خیلی عالی بود!لبش را از هیجان به دندان گرفت. زخمش درد کرد و نفسش رها شد!
بایبل صدای هیسی شنید و با تعجب به گوشه ی دیوار نگاه کرد.بیو بموقع سرش را عقب کشید اما سایه اش هنوز روی دیوار بود!
بایبل عجولانه حوله را از سرش کشید و سعی کرد دور کمرش گره بزند:
"بیو تویی؟!"
بیو دستش را جلوی دهانش که از وحشت کاملاً باز کرده بود گذاشت و چرخید تا پاورچین پاورچین به هال برگردد ولی یک قدم برنداشته بایبل کنارش بود!
"چیزی شده!؟"بایبل حتی حدس نمیزد برای چشم چرانی آمده باشد.
نگران شده بود!
بیو دیگر راه فراری نداشت.با وحشت به دیوار پشت سرش چسبید و سعی کرد بخندد.کاری که هر وقت گیر می افتاد میکرد:"من چیزه... اومده بودم دستشویی..."و با دیدن هیکل لختی که تکه حوله ی خاکستری بزور دور کمرش را پوشانده بود زبانش بند آمد!
بایبل که فکرش به جاهای بدتری رفته بود با شنیدن جواب مهمانش نفس راحتی کشید:"آهان!باشه بیا برو!"و یک قدم عقب برداشت تا راه بچه را باز کند ولی بیو نمی توانست حرکت کند.حتی نمی توانست مردمک چشمانش را حرکت بدهد.در مقابل این جذابیت و زیبایی هم مغزش قفل کرده بود هم زبانش!
"من...من...نمی دونستم حموم هستی!معذرت میخوام!بخدا قصد بدی نداشتم!"و از دروغش دوباره لب گزید.
نگاه بایبل به دهان بیو قفل شد:"راستش منم چون همیشه تنهام همینطور میرم اتاقم و..."می خواست دلیل استفاده نکردن از حوله را توضیح بدهد ولی بنظر نمی آمد اصلاً برای بیو مهم باشد.
بیو نمی دانست کجا را نگاه کند!انگار جلوی ویترین شکلات فروشی ایستاده بود همه چیز بایبل لذیذ بنظر می آمد!از گردن بلند و سرشانه های کشیده و سینه ی صاف که قطرات آب رویش میغلطید تا سیکس پک خفیف و فرورفتگی وی شکل لگن و رانهایش...رانهای سفیدی که...
"اون...اونا خالکوبیه؟!"
بایبل معذب از نگاه تیز بیو انگار که میترسید آنچه که در خلوتش اتفاق

ESTÁS LEYENDO
Fight4u
Fanficداستان عشق آتشین میان بوکسوری که زندگیش متعلق بخودش نیست و جز مبارزه چاره ای ندارد با بیگانه ای غریب و زیبا که مهمان خانه و دلش میشود... زوج ها :بایبل بیلد - مایل آپو ژانر:رمانتیک - اسمات - اکشن