"پس تختت رو باهاش شریک شدی!"
زمزمه ی آپو در حین خروج از راهرو حرص بایبل را در آورد: "مریضه!انتظار داشتی بذارم کف زمین بخابه؟!"
آپو به هال پیچید و روی یکی از چهارپایه های اینطرف اپن نشست "شبا چی پس؟"و بطری را بلند کرد تا باز هم بنوشد ولی بایبل در حین رد شدن از کنارش بطری را قاپید:"فعلاً رو کاناپه میخابه"
آپو بخاطر بطری فرصت نکرد به جای خواب پیت بیشتر گیر بدهد:"هی؟چکار میکنی؟!"
بایبل اپن را دور زد و بطری را دور از دسترس آپو گذاشت:"مست نکن که بتونی بری دنبال کیک"
آپو نیشخند زد:"چیه؟نمی خوایی منو با پیت تنها بذاری؟"
بایبل به سمت کابینت رفت تا با چیزی خود را سرگرم کند بلکه چهره ی عصبانی خودش را از نگاه فضول آپو حفظ کند.
"نه نمیخوام!بهت هم گفتم نمیذارم بهش دست بزنی!"
آپو برای برداشتن بطری مجبور شد روی اپن سینه خیز برود: "هنوزم قضیه حمایت از هموطن و فلان یا چیز جدیدی هست که خبر ندارم؟"
بایبل مشغول خارج کردن و چیدن لیوانها و پیش دستی ها روی کابینت بود:"خیلی دوست داری خبر جدیدی باشه تا آمارشو به مایل بدی نه؟"
آپو بطری را برداشت و سرجایش برگشت:"تو چرا طفره میری و حقیقت رو نمیگی؟"
بایبل رو به آپو برگشت.بطری را برداشته بود و باز هم مینوشید!
"جاناتان کافی نیست؟به یه بهانه ی دیگه برای فشار گذاشتن و شکنجه دادن من نیازه؟"
آپو از جواب شجاعانه ی وگاس به سرفه افتاد:"نه من...فقط میخوام یه بار بهش پیشنهاد بدم! تو که میگی هیچی بینتون نیست خیلی خب پس بذار من شانسمو امتحان کنم شاید قبول کرد"
بایبل خسته و عصبانی از این صحبت تکراری رو به او برگشت:"و اگر قبول نکرد بهش تجاوز کنی؟!"
چشمان آپو قرمز شده بود.معلوم بود درحال مست شدن است.
"نه!قول میدم بهش دست هم نزنم ولی اگر قبول کنه..."
بایبل به بهانه ی تکیه دادن به کابینت لبه های آنرا چنگ زد تا در مقابل تصور چیزی که آپو میگفت مقاومت کند:"متنفرم از اینکه هی بهش اشاره کنم ولی مایل چی؟"
آپو خنده ی مستانه ای کرد:"اونکه عاشق توست نه من!"و بطری را بلند کرد و بی وقفه چند جرعه سرکشید.شاید می خواست به این نحو خود را خفه کند ولی دیگر دیر بود!
بایبل چیزی را که شنید باور نکرد.مطمئناً یا از حسادت این حرف را میزد یا مست کرده بود پس بدون هیچ عکس العملی به سمت کابینت برگشت تا به کارش ادامه بدهد ولی آپو قصد نداشت ساکت بماند.از همه چیز خسته بود و به آخر خط رسیده بود.
![](https://img.wattpad.com/cover/326710913-288-k346658.jpg)
YOU ARE READING
Fight4u
Fanfictionداستان عشق آتشین میان بوکسوری که زندگیش متعلق بخودش نیست و جز مبارزه چاره ای ندارد با بیگانه ای غریب و زیبا که مهمان خانه و دلش میشود... زوج ها :بایبل بیلد - مایل آپو ژانر:رمانتیک - اسمات - اکشن