روی صندلی لم دادم و مثل کارگاه به در کلاس خیره شدم
میخواستم ببینم این کیه که جای استاد جانگ اومده و نصف بچه های کلاس از این که رو قد و قامتش کراش زدن میگن...
یکی از علایقم این بود که بقیه رو با خاک یکسان کنم مخصوصا وقتی که اون فرد باعث میشد بحث جذابیت من از سر زبونا بیوفته...
الان هم منتظر بودم استاد تازه وارد بیاد تا اون غروری که بچه ها ازش تعریف میکردن و خورد کنم و از ته دل لذت کارم و ببرم... تو فکر نقشه کشیدن برای ریدن به استاد تازه وارد بودم که یکی از پشت محکم زد رو شونم و تمرکزمو به فاک داد=چته؟؟ غرق شدی؟
بدون این که برگردم گفتم
£خفه تا بلند نشدم… تمرکزمو بهم میریزی نمیتونم حال این استاد جدید رو بگیرم
تا اسم استاد جدید اومو آب و از لب و لوچه اش آویزون شد
=جین نمیدونی چی جیگریه عین این هنرپیشه ها میمونه مثل اون پسره چی بود اسمش؟
یکم به کله ی پوکش فشار آورد و با هیجان گفت
= یادم نمیاد ولی مثل اونه… حتی خوشتیپ تر از اون
با چندش پسش زدم و با صورت جمع شده نگاهش کردم
£جمع کن خودتو پسر به این جذابی پیشت نشسته اون وقت عین پسر ندیده ها داری تعریف کس دیگه رو میکنی؟
تا خواست حرف بزنه در کلاس باز شد... با نیشخند منتظر استاد جدیدمون بودم که با دیدن نامجون که با یه تیپ رسمی و کیف به دست وارد کلاس میشد رنگ از رخم پرید
حق با یون بود زیاد از حد خوشتیپ شده بود
اون وقت هایی که من میشناختمش خبری از این هیکل و قیافه نبود اما الان...
با ترس از این که منو ببینه فوری رفتم زیر میز
یون با دیدن این حرکتم خندید و شروع کرد تیکه انداختن=چی شد پس افتادی؟
دستم و روی دماغم گذاشتم با چشم غره سعی در لال کردنش داشتم
£شات د فاک آپ بچ این نامجونه... فکر کنم باید کل این واحد و بردارم تا چشمم به چشمش نیوفتهبا تعجب گفت
=میشناسیش؟
تا خواستم بگم من یه زمانی دوست پسر این استاد تازه وارد بودم صدای نامجون بلند شد
€اون جا چه خبره؟
با شنیدن صداش هول شدم و تا خواستم بلند بشم سرم محکم خورد به میز و صدای بلندی تولید کرد که توجه همه سمتم جلب شد
انقدر دردم گرفت که فراموش کردم سر کلاسم اونم کلاسی که نامجون استادشه... و یه ریز شروع به غر زدن کردم£اوف پدر سازنده ی دانشگاهو گاییدم ... از روزی که من پامو گذاشتم توی این خراب شده یه روز خوش ندیدم
صدای یواش یون و شنیدم که سعی داشت بهم هشدار بده و یاد آوری کنه که الان توی چه شتی گیر افتادم
= خفه شو کل کلاس ساکت شدن دارن غر غر های تورو گوش میدن .
با یاد آوری اینکه چه خاکی تو سرم شده یکی زدم تو سرم و به یون نگاه کردم
£ یه جوری سرشو گرم کن نیاد این وری
زیر لبی گفت
_دیگه دیره چون داره میاد
قلبم اومد توی دهنم ، فوری کتابم و از روی میز برداشتم و گرفتم جلوی صورتم
صدای قدم های محکم نامجون به گوشم رسید و پشت بندش عطر تلخش و حس کردملبم و از شدت استرس گاز گرفتم… وات د فاک!؟ دقیقا بالای سرم وایستاده بود.
بدون عکس العمل منتظر موندم تا ببینم چطوری رسوا میشم تا این که صداش اومد€آقای محترم شما اونجا چیکار میکنید ؟
خندم گرفت… یه زمانی بیبیش بودم الان بهم گفت آقای محترم
البته اون از کجا میخواست بدونه این اسکولی که اینجا نشسته منم!از درون داشتم نعره میزدم و خودمو تیکه تیکه می کردم اما ظاهرمو حفظ کردم و در کمال پررویی و خونسردی بدون اینکه کتابو از جلوی صورتم کنار بدم گفتم
£دارم درس میخونم.
صدای پوزخند حرصیش به گوشم رسید
€زیر میز جای درس خوندنه؟
مثل همیشه نتونستم جلوی زبونم و بگیرم
£پ ن پ روی میز جای درس خوندنه.
از نفس های بلندش فهمیدم عصبانیش کردم توی دلم مشغول فحش دادن به خودمو زبون درازم بودم که مرتیکه دیک هد زد به سیم آخر و با یه حرکت کتاب و از دستم چنگ زد
دهنم باز موند و مثل احمقها بهش خیره موندم
نامجون هم با دیدن من....خوب جوجو ها اینم از قسمت یک فصل یک😅
بیاید بهم بگید ببینم تو کمپین درآوردن پول از بانک شرکت کردید دیگه؟! 🤨🔪
مراقب خودتون باشید...
आप पढ़ रहे हैं
master criminal استاد خلاف کار
फैनफिक्शनاستاد خلاف کار فصل ۱ کی میخایم بفهمیم که خیانت کردن فقط این نیست که با ی نفر بخوابیم هر دروغی که میگیم خیانته Couple : namjin, yoonmin 🐨🐭🐨🐭🐨🐭