موهامو مثل همیشه فر کردمو روی پیشونیم ریختم توی چشم هام فقط غمو ناراحتی بود مثل همیشه به روی خودم نمیاوردم و سعی کردم چشمامو از دید خودم پنهان کنم... از وقتی که نامجونو تو دانشگاه دیدم همش گریه کردمو ناراحت بودمو بدبختی دست از سرم بر نداشته... منی که همیشه آدمه قویی بودمو نزاشتم تا این موقع هیچ چیز از پا درم بیاره خودمو جلوش ضعیف نشون دادم و اونم هوا ورش داشته و همش بهم زور میگه... اما اشکال نداره تا وقتی که هزینه درمان بابامو میده...
بابامم از بیمارستان مرخص شده بود اما فورا باید عمل میشد . دلیل امشب رفتنم همین بود... پیش کشی خودم به خاطر پول .
پیرسینگایی که خیلی وقت بود استفاده نمی کردمو تو گوشم انداختم ، یه تیشرت گشاد که ترقوه هامو بیرون مینداخت به همراه یه شلوار لی گشاد و پاره که تمام رونای تو پُرمو بیرون مینداخت پوشیدم
پوزخندی توی آیینه به خودم زدم.... دوست نداشتم بابام منو ببینه و سوال پیچم کنه که این وقت شب کجا میرم... اصلا دوست ندارم بهش دروغ بگم برای همین منتظر شدم و وقتی فهمیدم خوابیده، تاکسی خبر کردم و از خونه بیرون زدم .
تاکسی دقیقا روبه روی خونه ی نامجون نگه داشت... تمام وجودم از ترس میلرزید... رویای جوونیم ازدواج با نامجون بود نه پارتنرش شدن اونم وقتی ازم متنفره و کینه به دل داره
بغضمو قورت دادم و وارد آسانسور شدم... توی آیینه به خودم نگاه کردم امشب برای نامجون زیادی خوشگل شده بودم ، برق لبی که زده بودم لبامو قلوه ای تر و سایه ی سیاه کم رنگی که زده بودم چشمامو شیطون تر و براق تر کرده بود
آسانسور که ایستاد ازش پیاده شدم.... کمی جلوی در وایستادمو این پا و اون پا کردم تا بالاخره زنگ واحدش رو فشار دادم... طولی نکشید که در رو باز کرد...
میدونم کمه اما فعلا همونو قبول کنید 😁
پریودو گاییدم.... 🙂
آره خلاصه شما چطورید؟
![](https://img.wattpad.com/cover/330328505-288-k96010.jpg)
VOCÊ ESTÁ LENDO
master criminal استاد خلاف کار
Fanficاستاد خلاف کار فصل ۱ کی میخایم بفهمیم که خیانت کردن فقط این نیست که با ی نفر بخوابیم هر دروغی که میگیم خیانته Couple : namjin, yoonmin 🐨🐭🐨🐭🐨🐭