به دلیل این که یه مدت باهاش قهر بودم از حضورش نزدیک به خودم اونم توی حموم و اونم چی؟! لخت... معذب شده بودم.... لابد دارید میگید پس عمه ی من بود که چند ساعت زیرش ناله میکرد اما پچ... اون موقع داغ بودم الانم تمام صحنه ها داره میاد جلوی چشمم و هر ثانیه قرمزو قرمز تر میشممم...
با نگاه پایین افتاده.... البته نه اونقدراهم پایین دستمو روی سینه ی پهنش گذاشتم و عقب رفتم.
با شیطنت نگاهم کرد ، انگار که میدونست تو ذهنم چی میگذره و همین باعث شد بیشتر خجالت بکشم
£اون طوری نگاه نکن .
قهقهه زد و منو تو بغلش کشید و محکم به خودش فشرد
€آخه وقتی این طوری قرمز میشی دلم می خواد بخورمت آقا کوچولو.
بیشتر خجالت کشیدم و برای اینکه از دستش فرار کنم گفتم :
£گفتی خوردن جونا من گشنمه...€منم... نظرت چیه دوباره اینجا بخورمت؟!
بخاطر حرف کثیفی که زد گوشام قرمز شد و بازدن مشتی به شونش دادی سرش زدم که هم زمان شد با خنده ی اون
£یااا... منه لعنتی جدی بودم خجالت بکش
€باشه عزیزم... الان خودمونو آب مکشیم میریم باهم یه چیز درست میکنیم، چطوره؟
بهش چشم غره ای رفتم اما در مقابل خنده هاش نتونستم مقاوم باشم و لبخند زدم
£عالیه
اون هم بعد از یک لبخند روی دماغم بوسه زد و مشغول شد به آبکشی بدنمون
حوله ی تن پوشی به دستم داد و خودش حوله ای رو دور کمرش و یه حوله دیگه روی موهاش قرار داد... بعد از پوشیدن حوله از حموم خارج شدیم و نامجون اجازه ی هیچ حرکتی بهم نداد و منو رو تخت نشوند و خودش سر پا رو به روم ایستاد
£چیکار میکنی؟!
€ میخوام موهای پسرمو خشک کنم
خندیدم و بهش اجازه دادم با کلاه حولم موهای مجعد روی سرم رو خشک کنه و خودمم با آرامش چشمامو بستم و از ماساژ دستاش روی موها و سرم لذت بردم... بعد از این که کارش تموم شد خواست ازم فاصله بگیره که دستمو دور کمرش حلقه کردم و با قرار دادن چونم روی جایی ما بین سینه و شکمش بهش خیره شدم... لبخندی بهم زد و دوباره دستاش راهشون رو به داخل موهام پیدا کردن و مشغول نوازشم شدن
€جونم رز سفیدم؟!
£منم میخوام موهاتو خشک کنم
لبخندش عمیق تر شد و جلوی پام کنار تخت زانو زد و من این حرکتش رو به عنوان جواب مثبت در نظر گرفتم و با خوشحالی به حوله ی کوچیکی که از روی موهاش سر خورده بود چنگ زدم و اون رو دوباره روی موهاش قرار دادم و با وسواس خاصی شروع کردم به خشک کردن موهاش... نامجونهم با لذت چشماشو بست و از همین متوجه شدم که به خوبی کارم رو انجام میدم ، کمی بعد سرشو جلو آورد و صورتش رو توی گردنم مخفی کرد و نفس های گرمش رو روی پوستم خالی کرد... دست از خشک کردن موهاش برداشتم و با بوسیدن شقیقش شونه هاش رو کمی ماساژ دادم...
ŞİMDİ OKUDUĞUN
master criminal استاد خلاف کار
Hayran Kurguاستاد خلاف کار فصل ۱ کی میخایم بفهمیم که خیانت کردن فقط این نیست که با ی نفر بخوابیم هر دروغی که میگیم خیانته Couple : namjin, yoonmin 🐨🐭🐨🐭🐨🐭