آب پرتغالو توی لیوان بزرگ ریخت
€ آره ، منم دلم خواست روی زمین بخوابم .
گاهی وقتها از این همه پرروییش دهنم باز میموند ، هر کاری که دلش میخواست میکرد اصلا هم نظر طرف مقابل براش مهم نبود .
از آشپزخونه بیرون اومد و لیوان آب پرتقال و به سمتم گرفت و با لحن کاملا دستوری گفت:
€همشو تا آخر میخوری .
دهنشو کج کردم و چشم غره ای به سمتش رفتم و از اونجایی ک بدجور تشنه ام بود لیوانو یک نفس سر کشیدم .
لیوانو که پایین آوردم چشمم به نامجون افتاد که بی تعارف تیشرتش رو از تنش بیرون آورد .
با دیدن اون هیکل برنزه اش کمی به سرفه افتادم و برای اینکه بَندش بیارم آب دهنمو قورت دادم .
خونسردانه زیر پتو خزید و گفت:
€قرار نیست که تا فردا همونجا وایستی منو نگاه کنی ؟
با تعجب و تته پته گفتم
£من اونجا نمی خوابم.
کلافه شد هوفی کشید و از حالت دراز کشیده در اومد و نشست
€خسته ام کردی جین ، اونجا نمیخوابی اینجا نمیخوابی...
دستمو به کمرم زدم... انگار نه انگار که منو به زور آورده طبیعیه که نخوام اینجا بخوابم... یجوری میگه انگار من با کاراش خسته نشدم
£ چرا من باید کنار تو بخوابم؟
با اخم جوابمو داد
€بخاطر این که اگه نصف شب حالت بد شد یه نفر کنارت باشه .
حق به جانب گفتم
£اما من به کمک کسی نیاز ندارم .
بیشتر به سمتم چرخید و من دوباره چشمم به بدن شش تکه اش افتاد.
جوری که انگار حسابی کلافش کردم گفت€میترسی بلایی سرت بیارم؟ اگه میخواستم کاری بکنم اون زمان که پارتنرم بودی میکردم ، نترس نمیخورمت. اما اگه خودت جنبه ی خوابیدن کنار یه مرد خوشتیپ و نداری بحثش جداست .
خونم به جوش اومد... احمق به من میگفت بی جنبه... کسی که نمیتونه در برابر جذابیت من مقاومت کنه خودشه اسکول...
برای اینکه ثابت کنم که حرفش چرته محضه با خشم به طرفش رفتم و زیر پتو خزیدم . لبخند پیروز مندانه ای زد و با فاصله ازم دراز کشید.
بد بودنه جام و سفت بودنه زمین بدجوری روی مخم بود مدام وول میخوردم... نامجونم که مثل من تا اون لحظه بیدار بود با صدای شیطونی گفت:
€میخوای من راحتت کنم؟
مشتی به شونه اش کوبیدم تا خفه بشه...
ESTÁS LEYENDO
master criminal استاد خلاف کار
Fanficاستاد خلاف کار فصل ۱ کی میخایم بفهمیم که خیانت کردن فقط این نیست که با ی نفر بخوابیم هر دروغی که میگیم خیانته Couple : namjin, yoonmin 🐨🐭🐨🐭🐨🐭