part 19

144 27 11
                                    


دروغ نگم خیلی ترسیدم نگاهش خیلی ترسناک شده بود... اما بازم جین غُد و لجباز درونم نمیزاشت که این همه پروییشو قبول کنم و یا حتی با ترسیدنم پرو ترش کنم... بخاطر همین هم اخمامو بیشتر توی هم بردم به سینه اش فشار آوردم و در حالی که میخواستم صدام نلرزه گفتم :

£برو عقب !

مثل اینکه حرفم به مذاقش خوش نیومده بود که با خشونت دستشو دور کمر نسبتا باریکم حلقه کرد.
توی آغوشش گم شدم... سرش و کنار گوشم آورد و زمزمه کرد :

_باید به همه بگی نامزدمی . برات حلقه میخرم دستت کن . بذار همه بفهمن صاحب داری... اما کار دیشبت بی جواب نمیمونه ، امشب ساعت 8آماده باش میام دنبالت... تقاص خیانت به منو پس میدی .

وات د فاک؟! به چهرهی جذابم قسم که یه چیزی مصرف میکنه...! اصلا مگه منو اون تو رابطه ایم که بخوام بهش خیانت کنم... اگرم کسی این وسط خیانت کرده خودشه با اون دوست دختر کون نشستش... انتظار داره من به عنوان سکس پارتنرش وارد رابطه نشمو بگم نامزد دارم درحالی که خودش دوست دختر داره و تو رابطس؟! منتقشو از کونش میکشه بیرون که انقدر کیریه؟
اونقدری شکه و عصبی بودم که جیکم در نیاد و از این سواستفاده کرد و سرش و از کنار گوشم کنار کشید نگاه خمارشو بهم دوخت و سرش و خم کرد و لب هاش و روی لب هام گذاشت .

با تمام توانم خواستم هلش بدم که هر دو دستم و گرفت و با ولع بیشتری لب هام و بوسید.

هر چی تقلا میکردم زورم بهش نمیرسید ، دست بردار نبود تا اینکه با صدای باز شدن در تمام وجودم رو ترس برداشت...

سر جفتمون به سمت در چرخید... باورم نمیشد که تهیون بود ، دهن لق ترین و لوس ترین و آویزون ترین دختر کلاس.

شک نداشتم کل دانشگاه رو پر میکنه که جین زیر خوابه استاد کیم شده... و از اون جایی که ما تو یک جامعه ی هموفوبیک زندگی میکنیم این احتمال نودونه درصد وجود داره که منو اخراج کنن... البته که شخصی به پولداری و باسوادی نامجون رو اخراج نمیکنن... اما من چرا...لعنت بهش من نمیخوام که از این دانشگاه کوفتی که تنها امید و خواسته ی بابامه اخراج بشم... اصلا برای همینم اون شرطو تو قرارداد گذاشتم...
مثل مجرما فورا نامجونو پس زدم و به تته پته افتادم

£اوممم ببین تهیون اونجور که...

دختره پرو پرو وسط حرفم پرید و با پوزخند رو مخش سر تا پامو آنالیز کرد

_ میدونستم که هرزه ای اما اطلاع نداشتم توی دانشگاهم کاسبیت به راهه...

اخمام در هم رفت چقدر آدم میتونه وقیح با شه که جلوی استادش این حرفا از دهنش بیرون بیاد

£منو با امثال خودت یکی نکن اسکول

تک خنده ای زد

_آره حق با توعه هیچ کس به پای جندگی تو نمیرسه..

قبل من نامجون با خشونت به حرف اومد و باعث شد دهن گشاد تهیون بسته بشه

€حرف دهنتو بفهم این وصله ها رو هم به نامزد من نچسبون... دفعه ی آخرتم بود که بدون در زدن وارد دفتر اساتید میشی یا جلوی استادت این جور وقیحانه صحبت میکنی...

تا گفت نامزدم دهن جفتمون باز موند باورم نمیشد انقدر کله شق باشه... نامجون که دید من از تهیون بیشتر تعجب کردم سقلمه ای به پهلوم زد که کمی از شوک بیرون اومدم و به تهیون که نگاه متعجبشو بین منو نامجون میچرخوند نگاه کردم

دستم و توی دستش گرفت و که با عث شد بهش نگاه کنم خودشم روبه تهیون کرد و گفت

€ جین نمیخواد کسی بفهمه پس وای به حالت ، وای به حالت تهیون شی اگه جایی چیزی از دهنت در بره باید کلا با دانشگاه خداحافظی کنی فهمیدی ؟

تهیون با ترس سر تکون داد و از اتاق بیرون زد... تا حالا این روی نامجون که بخواد کسی رو به این وحشتناکی تهدید کنه رو ندیده بودم... حتی وقتایی که منو تهدید میکنه هم انقدر جدیو ترسناک نبود... هیچ رقمه نمیتونستم نگاه سوالی و گیجمو از روش بردارم که متوجهش شد و کاملا رید به سرو هیکلم

€دل خوش نکن جین من اون پسر احمق گذشته نیستم که عاشقت باشمو چشمم کور باشه تو الان فقط پارتنر منی ، یه وسیله برای تمکین نیازم؟ اینم که میگم نمیخوام با کسی باشی به خاطر اینه که دوست ندارم یه سوراخه گشاده هرزه که همه بهش دسترسی دارنو بکنم... فهمیدی؟




نگران نباشید خودم نامجونو ادب میکنم😒

بچه ها مرسی به خاطر کامنتاتون و چشم سعی میکنم از این به بعد پارتارو طولانی تر کنم فعلا اینو قبول کنید تا پارت بعد😊

و این که تام آپ کردنم یه روز درمیون میشه فکر کنم این جوری هم شما راضی باشید هم برای خودم راحت تر باشه 😁

مراقب خودتون باشید جوجوآ🐥🤍💋

master criminal                                           استاد خلاف کار   Donde viven las historias. Descúbrelo ahora