part 32

102 23 13
                                    


سئونگ که این موقعیتو دید از رو نرفت و به سمت نامجون چرخید

_دیدی جین انسانه حق انتخاب داره… میفهمه کی میتونه خوشبختش کنه و کی یه حوله

نامجون تا این حرفو شنید به موقعیت و مکانی که توشیم اهمیت نداد و یورش برد سمت سئونگ و یقه ی لباسشو تو مشتش گرفت

منم تا دیدم کله کافه دارن نگاهمون میکنن از خجالت قرمز شدم و بهشون با صدای بلند تشر زدم

£ تمومش کنید…..

برای بار دوم جفتشون به من نگاه کردن . عصبانی به دو تاشون نگاه کردم و از کافه بیرون زدم و همونجا وایستادم تا یه کم هوا بخورم و آروم بشم...

همون لحظه نامجون پشت سرم بیرون اومد… بازومو گرفت و با خشم گفت :

€تو با این پسره ی یه لاقبا اینجا چه گهی میخوردی ها؟

تا خواستم جوابشو بدم و برینم بهش همون زن که باهاش قرار داشت از کافه بیرون اومد و عصبانی به نامجون توپید

٪ اینجا چه خبره نامجون ؟

نامجون سریع بازومو ول کرد و رو بهش گفت

€هیچی عزیزم .

حس کردم یکی به قلبم چنگ انداخت… چقدر راحت به اون میگفت عزیزم… به من حتی یه بارم جز دادو بیداد و چرتو پرت چیزه دیگه ای نگفته بود

بونگ با ناراحتی به کیفش چنگ زد

٪ پس اون شایعات که میگفتن استاد کیم عاشق دانشجوی خودش شده درسته؟ تو عاشق این پسر شدی ؟

منتظر به نامجون نگاه میکردم… توقع چه جوابی رو داشتم ؟ نمیدونم شاید فقط میخواستم بدونم چه جوابی داره که بده بعد اون آبرو ریزی توی کافه ولی ته دلم میخواست با صراحت بگه آره این پسرو دوست دارم هر چقدرم که این خواستم دور از منطق باشه

اما با جوابی که داد دنیا رو رو سرم خراب کرد

€ جین یه آشنای قدیمیه من فقط نخواستم با آدم هایی که بهش صدمه میزنن صمیمی بشه و گرنه هیچی بین ما نیست عزیزم

خودمو نباختم…سعی داشت عذابم بده... پس منم بلد بودم عذابش بدم...

برای اینکه این دختر و از دست نده منو خیلی راحت یه آشنا معرفی کرد همین... ینی واقعا براش همین بودم؟! یه آشنا

نفسی کشیدم و تمام خشممو تو صدام ریختم

£تو حق دخالت نداشتی.

چشم غره ی بدی به سمتم رفت… سوئیچ ماشینش رو به سمت بونگ گرفت و در حالی که داشت تو چشمای من نگاه میکرد بونگ رو مخاتب قرار داد

€عزیزم تو برو توی ماشین منم الان میام.

اونم با دلخوری سوئیچ ماشینو گرفت و رفت .

master criminal                                           استاد خلاف کار   Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon