part 36

86 26 20
                                    


یون برای بار هزارم توی این چند دقیقه گفت :

= خداییش سینگلی ؟ دوست پسری ؟ زیدی؟ بوی فرندی چیزی ؟

فقط نیم نگاهی بهش کردم و جواب ندادم . دوباره یقه ی پیرهنمو کنار زد و به هیکی روی گردنم نگاه انداخت

=آخه با عقل جور در نمیاد گردن خود به خود کبود بشه .

همون لحظه سئونگ از کنارمون عبور کرد و حرف این احمق رو شنید . سگرمه هاش بدجوری در هم رفت و با عصبانیت سر جاش نشست.

تا خواستم به یون تشر بزنم آبرومو تو دانشگاه نبره نامجون وارد کلاس شد .
با تعجب نگاهش کردم . ما این ساعت با نامجون نداشتیم... اینجا چیکار داشت؟
قبل از من گان با خوشمزگی گفت :

_استاد کلاس و اشتباه اومدید .

با این حرف همه پقی زدن زیر خنده... نامجون پوکر به گان نگاهی کرد و با جدیت گفت :

€ متاسفانه دیروز آقای هان درگذشتن . تا پیدا شدن استاد جدید من تدریس میکنم .

صدای همهمه ی همه بلند شد... واقعا هممون ناراحت شده بودیم خیلی پیرمرد گوگولیی بود کلی سربه سرش میزاشتیم... گان باز مزه پروند و گفت

_استاد به احترام این بزرگوار امروز درس ندید بحث آزاد باشه.

نتونستم جلوی خودمو بگیرم و با شادی گفتم :
£آخجون راست میگه .

واقعا مغزم گاییده شده بود بس که امروز درسا سنگین بودن...نگاه نامجون به من افتاد . سریع دستو پامو جمع کردم... مطمئن بودم دوباره میخواد برینه بهم عقده هاشو خالی کنه اما خیره نگاهم کرد و در کمال تعجب گفت :

€باشه .

صدای جیغ همه بلند شد . پادا نچسب ترین دختر کلاس از فرصت استفاده کرد و با عشوه گفت :

°استاد البته کلاسی که شما تدریس کنید خسته کننده نیست اگه درس بدید هم ما راضیمم.

با چشم غره بهش نگاه کردم و یون ادای بالا آوردن براش درآورد که نخودی خندیدم. عجیب بود که نامجون مدام نگاهش رو به من مینداخت .
حس کردم متوجه ی حرص خوردنم شد که لبخند محوی زد و رو به پادا کرد تا جوابشو بده

یونم که متوجه ی نگاه های نامجون شده بود نیشگونی از پهلوم گرفت و نزاشت بفهمم نامجون چه جوابی به عفریته خانم داد

=این چرا همش چشمش رو توعه؟ کلاس به این شلوغی فقط تو آدمی ؟

دستپاچه شدم و با این که راست میگفت حرفشو رد کردم

£نه بابا اشتباه میکنی...

یون مشکوک بهم نگاه کرد و هومی کشید

= نمیدونم خودتو زدی به خری یا منو خر فرض کردی ولی الان خودم میفهمم اشتباه میکنم یا نه !

master criminal                                           استاد خلاف کار   Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt