Chapter 19

19.3K 1.6K 1.3K
                                    

=باش خوابیدم !

صبح روز بعد ، بعد از اینکه دو پسر تو رستوران هتل صبحانه خورده و به اتاق برگشته بودن جیمین یهو تماس گرفت و به محض اینکه جونگکوک تماس رو قبول و گوشی رو به گوشش چسبوند جمله‌ی 'باش خوابیدم' رو تقریبا فریاد زد !

جونگکوک که روی تخت نشسته و با دراز کردن پاهاش به تاجی تخت تکیه داده بود و به طور کاملا محسوسی تهیونگ رو که تو حموم شیشه‌ایه گوشه‌ی اتاق -که کاملا از تخت میشد توش رو دید- مشغول دوش گرفتن بود ، دید میزد و تو دلش عضله های جذابش رو تحسین میکرد با چشمای گرد شده صاف تو جاش نشست و نگاهش رو از بدن برهنه ، خیس و فوق جذاب تهیونگ گرفت و به پنجره‌ی رو به روش خیره شد

+وات د فاک با کی ؟ مین یونگی ؟ یا یکی دیگه ؟

=اسکله عقب مونده به نظرت اگه یکی بجز مین یونگی بود زنگ میزدم بهت میگفتم ؟

جیمین با لحنی که انگار کاملا از دوستش ناامید شده گفت و چشمای جونگکوک گردتر شد

+جدی جدی باش خوابیدی ؟ یعنی واقعا مین یونگی اومد تورو کرد ؟ چرا ؟

=گاو ! چرا یه جوری میگی چرا انگار من ایدز دارم ؟ چیش عجیبه که با من خوابیده ؟ من به این خوبی !

جیمین با لحنی تهاجمی گفت و جونگکوک رو به خنده انداخت

+منظورم اینه که چیکارش کردی که اومد روت ؟ من فکر میکردم آدم بکنی نیست !

=اون موقعم گفتم الانم میگم ... من منم و اگه بخوام مین یونگیم بکن میشه ! همه که مثل تو یه بی عرضه‌ی احمق نیستن که دسته گلی مثل تهیونگ کنارشون باشه و هیچ غلطی باهاش نکنن !

جونگکوک که حالا پوکر شده بود دوباره به تاجی تخت تکیه داد و پوفی کشید

+باورم نمیشه که همه چیو به این ربط میدی ... حالا ولش کن ... پرسیدم چیشد که کارتون به اینجا کشید

لحن جیمین ذوق زده شد و با هیجان شروع کرد به تعریف کردن

=خب اولش من یهو وسط اتوبان به این نتیجه رسیدم که دیگه حوصلم از این وضع سر رفته و بهش گفتم چرا حالیش نمیشه دارم مخشو میزنم ... اونم برگشت گفت اتفاقا خیلیم حالیش میشه و بعد خیلی رمانتیک همچنان که وسط اتوبان بودیم همو بوسیدیم و اونم منو برد آپارتمانش و خب منو میشناسی که ... خونه خالی که میبینم هورمونام قاطی میکنن و برای همینم چسبیدم بهش و همینجور که لبای همو میبوسیدیم رفتیم سمت اتاقش ... بعدم...

جیمین به طور بی شرمانه‌ای داشت تک تک مراحل سکس دیشبش با مین یونگی رو توضیح میداد و نگاه لعنتی جونگکوک نتونست با حیا بمونه و دوباره و اینبار با دیدِ دیگه‌ای ، کشیده شد سمت بدن خیس ، تماما برهنه و لعنتی تر تهیونگ که زیر آب زیادی دلبر دیده میشد

My Boyfriend Is My Bodyguard 💵Where stories live. Discover now