New Photografer

380 46 7
                                    

Jisoo POV

آهههه...بلاخره تموم شد.سوار ماشین شدمو به سمت پنت هاوس رفتم. امروز کارم زیاد طول کشید و الان ساعت هشت شبه.رسیدم و خواستم اول برم به جنی سر بزنم.

در خونش رو باز کردم و جنی و لیسا رو دیدم که دارن همو میبوسن و با ورود من سریع از هم جدا شدن.

جیسو_لیسا...بهت گفتم مراقبش باشی نه اینکه بخوای این کار مزخرفو انجام بدی.
گفتمو دست به سینه نگاهش کردم.

لیسا_یاااا اونیییی...این کار مزخرف نیست و منو جنی برای اینکه همو دوست داریم این کارو انجام دادیم.
جیسو_خاک تو سر جنی که تو رو دوست داره؟

لیسا_مگه من چمه؟

جیسو_چت نیست...یه دیوونه‌ای.

لیسا_یااا اونییی.

جنی_اونی خسته نباشی.

جیسو_مرسی و اینکه از این به بعد درو قفل کنید.

لیسا_اونی تو زیادی سینگل موندی یه نفرو برای خودت پیدا کن.

به سمتش رفتمو و گوشش رو پیچوندم.

جیسو_باید از تو اجازه بگیرم جوجه؟هاایشش بچه‌ی رو مخ.
لیسا_اونییی ول کن آخخخ.

جنی_اونی ولش کن دیگه از این غلطا نمیکنه.
ولش کردمو اون شاکی به جنی نگاه کرد.

لیسا_یاااا...من هیچ غلطی نکردم.
یدونه زدم پشت سرش که آخش در اومد.

جیسو_با خواهر من درست حرف بزن.

لیسا_نچ نچ نچ...دوتا خواهر لجباز گیر من افتادن...حیف میخواستم یه عکاس جدید رو معرفی کنم.

جیسو_جنی...مگه تو عکاس نداری؟

جنی_نه اونی...لیسا اخراجش کرد.
لیسا_هیز بود.

جیسو_عکاس جدید میشناسی؟

لیسا_آره ولی دیگه نه.
گفتش و سمت مبل رفت و با غرور نشست و پوزخندی زد.

جیسو_لیسا بگو کیه؟
لیسا_نمیشنوم لالالالاااااا.

جیسو_هااایش...اوکی رابطه‌ی تو و جنی رو قبول میکنم.
لیسا_دختر عموم.

جیسو_عکاسه؟
لیسا_آره...دو هفته دیگه دانشگاهش تموم میشه و رشته عکاسی قبول میشه.

جیسو_اسمش؟
لیسا_پارک چهیونگ.
جیسو_اوکی...بهش بگو یه روز بیاد رستورانم باهم حرف بزنیم.

لیسا_اونیی...شاید بتونی مخش رو بزنی اون سینگله.
جیسو_کاری نکن گوشات رو هدیه بدم به دالگوم.
لیسا_یاااا پوووف.

جیسو_هرچی...جنی من رفتم و لیسا به دختر عموت بگو زودتر بیاد دیدنم...شاید فردا.

لیسا_اوکی اونی...بایییی.

از خونه خارج شدم و رفتم سمت واحد خودم.

رفتم اتاقم و دوش گرفتم و بعدش خوابیدم.

My hopeWhere stories live. Discover now