Jennie POV
چشمام رو با نور خورشید باز کردمو چند دقیقه صبر کردم تا به نور عادت کنم.
به بغلم نگاه کردم که لیسا رو دیدم که آروم خوابیده و دستاش رو دورم حلقه کرده و محکم بغلم کرده.
لبخندی زدم و گونش رو بوسیدم که هومی زیر لب گفت.
ازش جدا شدمو سمت سرویس رفتم.
داشتم مسواک میزدم و فکر میکردم..
″ لیسا بهم پیشنهاد ازدواج میده؟! اصلا منو دوست داره؟! نکنه فقط به خاطر سرگرمی باهام وارد رابطه شده؟! نکنه یکی دیگه رو دوست داره؟! ″
افکارم وقتی قطع شد که دستای لیسا دور کمرم حلقه شد و از پشت بغلم کرد.
از توی آینه بهش نگاه کردم که شونهی لختم رو بوسید.
لیسا_لباس نپوشیدی.. دارم تحریک میشم.
جنی_خیلی بد شد.. چون که من واقعا خستهام.
بوسهای روی پشت گردنم گذاشت و گردنم رو بو کرد و محکم تر بغلم کرد.
ناخودآگاه آهی زیر لب گفتم که لیسا شنید و پوزخندی زد.
به سمتش برگشتم و دستامو دور گردنش حلقه کردم.
جنی_میدونی خستهام یعنی چی؟ هنوز برای دیشب درد دارم.
لیسا_یااا.. تقصیر من نیست خودت گفتی ′هارد به فاکم بده ددی′
قرمز شدم که خندید و لباشو روی لبام گذاشت.
من همراهی نکردم.. نمیدونم چرا! دلم میخواست ببوسمش ولی از یه طرف دیگه خسته شدم.
چرا یدفعهای اینجوری شدم؟
لباشو از لبام جدا کرد و بهم زل زد.
لیسا_جنی.. اتفاقی افتاده؟
جنی_فقط خستهام لیسا.
لیسا_یه چیزی شده.. اگه درد داری ببخشید. معذرت میخوام باشه؟ روی تخت دراز بکش و استراحت کن تا منم برات یه صبحانه مقوی آماده کنم بع...
جنی_لیسا خیلی حرف میزنی.. گفتم فقط خستهام.
لیسا_نینی.. مطمئنم اتفاقی افتاده. تو همیشه منو لیلی صدا میزدی.
جنی_میشه فقط بهم یه کم فضا بدی تا استراحت کنم؟
لیسا_منظورت چیه؟
جنی_پوووف.. بنظرم بهتره یه مدت از هم دور بشیم.
لیسا_ی...یعنی چی؟ جنی ما دیشب سکس داشتیم.. ما همو دوست داریم. چرا یدفعهای اینجوری شدی؟
بهش چی بگم؟ بگم دیشب کای بهم پیام داد و گفتش لیسا فقط برای سکس با منه؟بگم که گفتش لیسا منو برای بدنم میخواد؟
لیسا_جنی اگه چیزی شده بهم بگو.
جنی_فقط تنهام بزار و بهم زمان بده.

ESTÁS LEYENDO
My hope
Fanfiction~وضعیت:°پایان یافته°~ چجوری شد که اومدی تو زندگیم...زندگی سیاه و بی رنگ من با ورود تو رنگارنگ شد...خوب موقعی وارد زندگیم شدی! آخر داستان ما چی میشه؟خوب تموم میشه...ما به هم میرسیم؟! 🔞این فیک دارای صحنه های زیادی است🔞 Lis_top jisoo_top Cupels :...