Jisoo POV
با صدای زنگ از خواب بیدار شدم.ساعت رو خاموش کردمو نگاه کردم. ساعت 7:00 صبح بود.
از تخت بلند شدمو به طرف سرویس رفتم.کارامو انجام دادم و به طبقه پایین رفتم.
برای خودم قهوه درست کردم و با کروسان خوردم.
رفتم حموم و دوش گرفتم.بعدش حوله رو دور خودم پیچوندم و مشغول خشک کردن موهام شدم.
حوله رو باز کردمو لباسی که برای امروز انتخاب کرده بودم رو پوشیدم.
موهام رو شونه کردم و میکاپ کمی انجام دادم.ادکلن تلخم رو زدمو برای آخرین بار خودم رو چک کردم.

به خودم پوزخندی زدمو به ساعت نگاه کردم.ساعت 11:00 رو نشون میداد.
وسایلم رو برداشتمو به طبقه پایین رفتم.از خونه خارج شدمو سمت آسانسور رفتم و دکمه رو زدم و منتظر موندم تا آسانسور برسه.
چند لحظه بعد آسانسور رسید و منم وارد شدم و دکمهی طبقه اول رو فشار دادم و در آسانسور بسته شد و شروع به حرکت کرد.
آماده باش کیم جیسو!
13:00 ظهر | عمارت پارک | 3POV
رزی و مادرش روی مبل نشسته بودن و داخل پذیرایی بزرگ سکوت بود.
رزان مشغول فکر کردن به جیسو بود.. نمیتونست بگه که چقدر دلش برای جیچو تنگ شده.
سکوت وقتی شکسته شد که صدای قدم یه نفر اومد.رزی منبع صدا رو پیدا کرد و از دیدن شخص شوکه شد.
رزی از جاش بلند شد و با بهت به شخص زل زد.
رزی_ج...جیسو!!
جیسو پوزخندی زد و دستاش رو داخل جیب شلوارش گذاشت و به راه رفتن ادامه داد تا وقتی که روبروی مادر رزان ایستاد.
خانم پارک از جا بلند شد و به جیسو نگاهی کرد.
رزان کنار مادرش ایستاد و با نگرانی به جیسو زل زد.. میترسید مادرش بلایی سرش بیاره.
خانم پارک_میتونم بدونم شما کی هستین؟
جیسو_من کیم جیسو.. صاحب رستوران زنجیرهی TRK.
خانم پارک_فکر نکنم کسی که صاحب رستوران باشه این همه بادیگارد داشته باشه.
خانم پارک به پشت سر جیسو نگاه کرد و چهار تا آدم دید.
دوتاشون جلو اومدن و با فاصلهی کمی کنار جیسو ایستادن.
دوتای دیگه همونجا ایستاده بودن.
جیسو_معرفی کنید.
تهیونگ_من کیم تهیونگ.. دستیار میس کیم!
جونگ کوک_جئون جونگ کوک.. دستیار مستر کیم!

BINABASA MO ANG
My hope
Fanfiction~وضعیت:°پایان یافته°~ چجوری شد که اومدی تو زندگیم...زندگی سیاه و بی رنگ من با ورود تو رنگارنگ شد...خوب موقعی وارد زندگیم شدی! آخر داستان ما چی میشه؟خوب تموم میشه...ما به هم میرسیم؟! 🔞این فیک دارای صحنه های زیادی است🔞 Lis_top jisoo_top Cupels :...