Wedding

287 28 11
                                    

Jisoo POV

جیسو_پوووف.‌. نالالیسا خیلی استرس دارم.

لیسا_طبیعیه اونی.. فقط صبر کن. چند دقیقه دیگه عروست میاد.

جیسو_سنجابی هم استرس داره؟

لیسا_آره اونی، جنی گفتی سعی میکنه آرومش کنه.

امروز همون روز بود، روز عروسی. یه استرس خاصی وجودم رو گرفته.

چند دقیقه گذشت ولی برای من اندازه چند ساعت گذشت.

جیسو_پس چرا نمیاد؟نکنه پشیمون شده؟ اگه فرار ک‌...

لیسا_آروم باش اونی.. اومد.

به اون طرف نگاه کردم که قلبم نزد.

اون... اون فوق العاده شده بود.

نمیتونستم جلوی چشمام رو بگیرم تا اشک توش جمع نشه.

با لبخند به سمتم میومد.

وقتی به خودم اومدم که کنارم بود، جنی لبخندی زد و دستش رو به سمتم گرفت.

دستش رو از دست جنی گرفتم و به سمت خودم آوردمش.. روبروم ایستاد.

به همدیگه نگاه کردیم و لبخند زدیم.

جیسو_تو عالی شدی.

رزی_تو هم جذاب شدی.

_خب.. شروع کنیم؟

جیسو_لطفا.

_امروز اینجاییم که شاهد ازدواج این دو عاشق باشیم.. تا بتونن برای همیشه با هم زندگی کنن و عشقشون بیشتر باشه.
پارک چهیونگ.. قسم میخوری که در شادی و غم، جوانی و پیری، سلامتی و مریضی، کنار کیم جیسو باشید؟

رزان لبخندی زد و چند لحظه نگاهم کرد.

رزی_بله.

_کیم جیسو.. قسم میخوری که در شادی و غم، جوانی و پیری، سلامتی و مریضی، کنار پارک چهیونگ باشید؟

بدون اینکه ثانیه‌ای رو از دست بدم سریع گفتم
جیسو_بله.

_میخواید حرفی رو بگید؟

چهسو_ما حرفامون رو قبلا گفتیم!

همزمان گفتیم که لبخندی زدیم و به همدیگه نگاه کردیم.

حرفی نبود بگیم.. ما از قبل گفته بودیم!

*مرسی که کنارمی جیسو.. وجودت برای من خیلی مهمه. میخوام بدونی که.. تا ابد قلبم برای توعه.. مهم نیست چه اتفاقی بیفته، من همیشه عاشق تو میمونم و آرزو دارم که مادر بچه هات باشم. من تورو، لبخندت رو، خنده هات رو، چشمات رو، لباتو، و از همه مهم تر، شخصیتت رو دوست دارم و تا ابد عاشقت میمونم:)  رزان *

*میخواستم بهت ثابت کنم.. که چقدر دوست دارم و حاضرم برات هر کاری بکنم، مهم نیست چه اتفاقی بیفته، من همیشه باهاتم. کنارتم و تا ابد عاشقت میمونم. میخوام بدونی خیلی خوشحالم که اون روز اومدی رستوران و با گارسون دعوا کردی:)  جیسو *

My hopeDonde viven las historias. Descúbrelo ahora