تمام حرصش را روی محکم گاز زدن ادامس بیچاره خالی کرد. جین کارهای زیادی توی زندگیش کرده بود، اما برای مردی که تا به حال کار غیرقانونی نکرده و برای بازداشت افرادی که از قانون تخطی میکنند ساخته شده، بیش از حد ورود به اعمال ضد قانونی سخت بود.
تا الان هیچ اسیبی به مردم نزده بود. اما این کار ممکن بود به مردم اسیب بزنه!...
سوییشرتش را تن کرد و به سمت ادارهی کل راهنمایی رانندگی رفت. نگهبان جلوی در جلو امد و جین، سریعا کارت افسریش را نشون داد. نگهبان با دیدن درجهی جین، سلامی نظامی کرد و کنار رفت.
جین با دقت به اطراف نگاه کرد. تهیونگ بهش گفته بود باید دنبال کامپیوتری بگرده که دوربینها رو تحت نظر داره. داخل گوشش قطعهای گذاشته بود و با افراد گروهشون در ارتباط بود. لب باز کرد:
"وسط سالن مرکزیم..."
صدای جونکی رو شنید:
"با احتیاط به سمت بُرد راهنما برو..."
جین همینکار رو انجام داد. به سمت برد راهنما رفت اما از بخت بدش، یکی از سرگردهای انجا خطاب قرارش داد.
"سلام. ورود شما چک شده؟"
جین اهسته برگشت و به سرگرد تعظیمی کرد:
"بله، اینم کارت شناسایی من..."
کارت شناساییش رو نشون داد و ادامه داد:
"من افسر کیم جین هستم. از بخش مواد مخدر اینجام و برای تکمیل تحقیقاتم نیاز دارم به دوربینهای مدار بستهاتون دسترسی داشته باشم..."
مرد لبخندی زد و گفت:
"بله، حتما...بگذارید با رئیس کل هماهنگ کنم. خودم راهنماییتون میکنم."
مرد بی سیمی برداشت و به رئیس بخش اطلاع داد . بعد از مطمئن شدن از اطلاع رئیسش، به جین لبخند زد و گفت:
"همراهم بیاید..."
صدای هیجان زده 'yeeeees' گفتن جونگکوک داخل گوشش پخش شد. لبخندی به هیجان پسر زد و ثانیهای بعد به قالب جدی خودش فرو رفت. صدای تهیونگ رو شنید:
"قبل از همه چیز، مطمئن شو به سیستمی دسترسی پیدا میکنی که کل دوربینای مدار بسته رو کنترل میکنه..."
جین سریعا سوال پرسید:
" برای تحقیقات، به کل دوربینای مدار بستهی سئول احتیاج دارم..."
افسر برگشت و گفت:
"خیالتون جمع باشه قربان، جایی که میریم سیستم دوربینهای کل سئول حتی بزرگراهای بیرون از شهر رو هم شامل میشه..."
جین لبخندی اسوده زد و به دنبال افسر کشیده شد...
بوگوم صحبت کرد:

CZYTASZ
𝐁𝐈𝐆 𝐇𝐄𝐈𝐒𝐓 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕_ 𝐍𝐀𝐌𝐉𝐈𝐍
Fanfiction♤ سرقت بزرگ💰💶♤ "چشمات وحشیه....اما منو یاد چیزی میندازه..." آب دهنش رو قورت داد، با لکنت لب باز کرد: "خوبه یا بد؟؟" " برام فرقی نداره...چون فراموشش کردم" "چرا؟؟" "چون...اون مُرده" (داستان از اونجایی شروع میشه که ۵ نفر تبهکار برای بزرگترین سرقت ۱۰...