part 35

386 60 41
                                    

"قربان انجام شد..."

لبخندی به لب آورد و پرسید:

"نبضش رو چک کردید؟ تحمل خراب کاری ندارم"

"بله قربان...مُرده بود"

لبخندش وسعت گرفت و بدون خداحافظی گوشی رو قطع کرد. اون دختر مزاحم جین‌اش رو ازش گرفته بود و باید مجازات میشد!

از ماشین پیاده شد و به سمت بار قدیمی‌ای که با جی‌پی اس مخفی روی موبایل جین، لوکیشن رو پیدا کرد، حرکت کرد و وارد شد.

"خودت خواستی جین...خودت خواستی روی دیوانه‌ام رو ببینی!"

نامجون زیر لب گفت؛ بلاخره داشت از راز جین سر در میاورد. وارد بار شد و بعد از پایین رفتن از پله‌ها به محیط نگاه کرد. لحظه‌ای اخم کرد و به این فکر کرد که جین اینجا اومده تا خوش بگذرونه؟ اگر اینجا مست میشد ممکن بود ازش سواستفاده بشه و...

بقیه‌اش رو حتی در ذهنش غدغن کرده بود. کسی حق نداشت به بدن زیبای جین نگاه کنه! با دیدن جین که به سمت جایی میدوه زیر لب اسمش رو صدا کرد و چند گام جلو رفت؛ اما با دیدن پسری که کلاه سرش بود چشمهاش از تعجب گشاد شد.

اون پسر تهیونگ بود!...همون پسری که باید پیداش میکرد!

پوزخندی زد و گفت:

"میدونستم اون موش کوچولو باهات در ارتباطه!"

انگار داشت با جین صحبت می‌کرد. گوشه‌ای از سالن نشست و با چشمهاش همه جا رو رصد کرد و در اخر با لبخند رضایت مندی گفت:

"میدونستم..."

جونگکوک رو دید که در طبقه‌ی دوم، روی صندلی نشسته و در حالی که مشروب میخوره به سالن پایین نگاه میکرد. جونگکوک لحظه‌ای بعد از روی صندلی بلند شد و پس از چند ثانیه از پله‌ها پایین اومد...

نامجون گوشی‌اش رو در اورد و در قسمت پیام‌ها رفت؛ شروع به تایپ کرد:

"معامله‌ای که کردیم قبوله...تهیونگ رو میخوای یا جونگکوک؟"

برای گم نکردن رد جونگکوک، چشمهاش مدام بین گوشی‌اش و پسر سیاه پوش جا‌به‌جا میشد. پس از یک دقیقه نوتیفیکشن گوشی روشن شد:

"تهیونگ..."

‌گوشی‌اش رو داخل جیب شلوارش گذاشت. اره تهیونگ گزینه‌ی راحت‌تری بود، حداقلش اینه که مثل جونگکوک یه اخاذ حرفه‌ای نبوده و حرف کشیدن از زیر زبونش راحت‌تره...تنها بحث باقی‌مونده این هست که تنهایی و بدون نقشه ممکنه نتونه اون پسر رو با خودش ببره.

با دیدن مرد قوی هیکلی که گوشه‌ای از بار ایستاده نیشخندی زد و از جا بلند شد. به سمت مرد رفت و وقتی کنارش قرار گرفت، مقداری از دلار‌های تا نخورده‌اش رو از کیف پولش بیرون آورد و مثل مرد غول پیکر به دیوار تکیه داد.

Vous avez atteint le dernier des chapitres publiés.

⏰ Dernière mise à jour : Sep 14 ⏰

Ajoutez cette histoire à votre Bibliothèque pour être informé des nouveaux chapitres !

𝐁𝐈𝐆 𝐇𝐄𝐈𝐒𝐓 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕_ 𝐍𝐀𝐌𝐉𝐈𝐍Où les histoires vivent. Découvrez maintenant