✦•شات⁵•✦

456 160 33
                                    

«معنیِ Panacea چیست؟»

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

«معنیِ Panacea چیست؟»

همون‌طور که سوالش رو با کیبورد کامپیوتر کتابخونه‌ی دانشگاه تایپ می‌کرد، طبق عادت جمله‌اش رو زیر لب زمزمه‌ هم کرد و با دیدن جوابی که موتور جست‌وجو بهش نشون داد پوزخندی زد و سرش رو به میز کوبید!

«"نوش‌دارو"؟! جداً شوخی‌اش گرفته؟ این یارو هرکی که هست خیلی عاشقه! شاید شاعری نویسنده‌ای چیزی باشه.»

«چی داری با خودت وِزوِز می‌کنی جونگکوک؟»

پسر سرش رو از روی میز بلند کرد و با دیدن دوستش لبخند محوی زد و هشدار داد:

«اعصابم خورده یونجون، امروز اصلاً سربه‌سرم نذار.»

«چرا؟ چی‌شده؟»

جونگکوک بلافاصله موبایلش رو از جیبش خارج کرد و صفحه‌ی چتش با ناشناس عجیب‌وغریب رو باز کرد:

«اینارو بخون نظرتو بهم بگو.»

«عام..وات دِ هل؟»

«واقعاً وات دِ هل؟ نه آیدی داره، نه شماره، نه عکس پروفایل! و عجیب‌ترین قسمتش این‌جاست که هیچ‌کدوم از پیام‌های من واسش ارسال نمیشن اما اون می‌تونه برام پیام بفرسته!»

«اوه داداش موهای تنم سیخ شد! می‌دونم نباید اینو بگم اما این خیلی ترسناکه!»

«عااایش خفه‌شو عوضی!»

جونگکوک به پسر توپید و موبایلش رو از دستش بیرون کشید...

__⊹₊•˖°✧°˖•₊⊹__

وقتی که نوشتن این پارتو تموم کردم ساعت دقیقاً ۴:۵۶ دقیقه‌‌ی صبح بود و من نمی‌دونم به چه دلیل فاکی‌ای خوابم نمیومد؟!🥸🤦🏻‍♀️

دوستتون دارم: 🌸Nilz

✨Touch my
lonely soul✨
👇🍃

For the seventh time (Vkook/Kookv)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora